.
.
نه من چیزی میگویم نه او، و لابد او هم دارد مثل من توی دلش حرف میزند. ارسلان که ماشین را نگه میدارد، پیاده میشوم. چند قدم میروم پایین و به تهران نگاه میکنم که زیر پایم پهن شده. غروب است و چراغهای شهر یکی یکی روشن میشوند. هر گوشه، یک چراغ مثل یک ستاره، و یک ساعت بعد، یک آسمان دیگر روی زمین ساخته میشود. چراغ اول را لابد پیرزنی روشن کرده که چشمهایش خوب نمیبیند. میخواهد شمارهی دخترش را بگیرد و بگوید یادش نمیآید قرصهای صورتی برای شب بوده یا صبح...
.
کتاب: پاییز فصل آخر سال است
نویسنده: نسیم مرعشی
انتشارات: چشمه
.
برای آشنایی بیشتر با کتاب «پاییز فصل آخر سال است» و نویسندهی آن به کانال تلگراممون بپیوندید.
لینک در بخش بیو @ketabdoost به رنگ آبیه.
نه من چیزی میگویم نه او، و لابد او هم دارد مثل من توی دلش حرف میزند. ارسلان که ماشین را نگه میدارد، پیاده میشوم. چند قدم میروم پایین و به تهران نگاه میکنم که زیر پایم پهن شده. غروب است و چراغهای شهر یکی یکی روشن میشوند. هر گوشه، یک چراغ مثل یک ستاره، و یک ساعت بعد، یک آسمان دیگر روی زمین ساخته میشود. چراغ اول را لابد پیرزنی روشن کرده که چشمهایش خوب نمیبیند. میخواهد شمارهی دخترش را بگیرد و بگوید یادش نمیآید قرصهای صورتی برای شب بوده یا صبح...
.
کتاب: پاییز فصل آخر سال است
نویسنده: نسیم مرعشی
انتشارات: چشمه
.
برای آشنایی بیشتر با کتاب «پاییز فصل آخر سال است» و نویسندهی آن به کانال تلگراممون بپیوندید.
لینک در بخش بیو @ketabdoost به رنگ آبیه.
۹۱۰
۰۶ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.