گاه خودم را مثل یک کتاب ورق میزنم

گاهى خودم را مثل یک کتاب ورق میزنم ...
مثل یک کتاب که فرصت ویرایشش به پایان نرسیده...
آخر بعضی فکرهایم "نقطه" میگذارم که بدانم باید تمامشان کنم...
بین بعضی حرفهایم "کاما"، که بدانم باید با کمی سکوت ادایشان کنم...
بعد بعضی رفتارهایم علامت "تعجب"
و آخر برخی عادت هایم علامت "سوال" .
خودم را هرچند شب یکبار ورق میزنم تا فرصت ویرایش هست،
حتی بعضی از عقایدم را حذف میکنم اما بعضی را پر رنگ
...یک روز این کتاب چاپ می شود و به دست من می دهند
وفرصت ویرایش به پایان میرسد و کسی می گوید:
اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا. (اسرا14)
بخوان کتابت را امروز تو برای حسابرسی از خودت کافی هستی.
دیدگاه ها (۲)

سلام لحظاتتان سرشار از نشاط و آرامش ***

ما انسانها مثل مداد رنگی هستیم، شاید رنگ مورد علاقه یکدیگر ن...

ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ!!ﻣﺮﺩ ...

سلام شب همگی بخیر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط