همین باران ِ اردیبهشت که می خورَد توی صورتم و فکرم را پرت
همین باران ِ اردیبهشت که می خورَد توی صورتم و فکرم را پرت می کند در آغوش ِ خیال ِ تو،
این باد بهاری که لای موهایم می پیچد و به هم شان می ریزد (درست همانطور که از نوازش ِ سرانگشتان ِ تو آشفته می شد) ،
یا همین بوی خاک ِ نم خورده که همیشه عاشقش بودی و وادارت میکرد از خانه بیرون بزنی،
کافیست تا بگویم بهار هرچقدر هم سبز و تازه باشد،
برای من یادآور ِ روزهای کهنه ی عاشقیست...
#آذین_نوذری #عکس_نوشته
این باد بهاری که لای موهایم می پیچد و به هم شان می ریزد (درست همانطور که از نوازش ِ سرانگشتان ِ تو آشفته می شد) ،
یا همین بوی خاک ِ نم خورده که همیشه عاشقش بودی و وادارت میکرد از خانه بیرون بزنی،
کافیست تا بگویم بهار هرچقدر هم سبز و تازه باشد،
برای من یادآور ِ روزهای کهنه ی عاشقیست...
#آذین_نوذری #عکس_نوشته
۱.۳k
۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.