یعنی میشود ...؟!
آیا میشود آنقدر که تو را من میخواهم تو هم بخواهی مرا روزی ؟!:)🙃❤️
.....
حرف های زیادی برای گفتن دارم اما ...
هیچکدام در وصف تو که هیچ ، در وصف دلتنگی من هم برای تو نمیگنجد ..
آری، من دلتنگتم ، غمگینم ، اما دلدار من تو ک میدانی ...
نه نمیدانی ، آخر مگر خدایی که بدانی ..
هیچکس نمیداند که تو اصلا کیستی ، چیستی و از کجا آمده ای و با فرسنگ ها فاصله چگونه نزدیک ترین من شدی ...
تو که نمیشنوی ، نمیدانی اصلا نمیدانی من کیستم ، پس چرا آسوده خاطر نباشم برای بیان درد هایم ، بگذار تا راحت باشم برای به زبان آوردن غم هایم ...
بگذار راحت باشم حداقل با این تکه زغال سیاه و پوسته درخت و ...
و اما شما، شما جز شیفتگی دروس زیادی به من آموختی بدون اینکه حتی خودت و روحت خبردار باشد ...
درس آموختی چه عرض کنم ، در واقع تبدیل کردی ، مرا از دختری به قول دوستانم لوس و نازپرورده تبدیل کردی به دختری خودساخته و مثل خودت لجباز و شیطون و شاید هم اندکی غمگین که آن هم فدای یک تار مویت ...
دختری که با قبل 180 درجه که نه 360 درجه با گذشته اش فرق میکند ، دختری که میخواهد بجنگد ، برای رسیدن به خواسته هایش درست مثل تو ؛و میخواهد که صبری بالاتر از صبر ایوب در برابر اراجیف غیر داشته باشد باز هم مثل تو ...
میخواهد شاد باشد ، در اوج غمگینی ، شاید مسخره باشد اما این دختر میخواهد که زجر بکشد ، درد ببیند اما ...
نه در حد تو ، آخر زجرهایی که تو کشیدی را من چگونه میتوانم تحمل کنم ...
خلاصه بگویم ، این دختر میخواهد خودِ تو باشد ، میخواهد شجاع باشد درست همنام با تو ؛ پس به امید دیداری یکباره ای دور ترین نزدیک من ...
باشد که تا باشی تا ، باشم ...
کپی از متن ممنوع وجدان داشته باش ☺️
#دور_ترین_نزدیک_من
#بشارم
#شجاع
#اصکی_ممنوع
.....
حرف های زیادی برای گفتن دارم اما ...
هیچکدام در وصف تو که هیچ ، در وصف دلتنگی من هم برای تو نمیگنجد ..
آری، من دلتنگتم ، غمگینم ، اما دلدار من تو ک میدانی ...
نه نمیدانی ، آخر مگر خدایی که بدانی ..
هیچکس نمیداند که تو اصلا کیستی ، چیستی و از کجا آمده ای و با فرسنگ ها فاصله چگونه نزدیک ترین من شدی ...
تو که نمیشنوی ، نمیدانی اصلا نمیدانی من کیستم ، پس چرا آسوده خاطر نباشم برای بیان درد هایم ، بگذار تا راحت باشم برای به زبان آوردن غم هایم ...
بگذار راحت باشم حداقل با این تکه زغال سیاه و پوسته درخت و ...
و اما شما، شما جز شیفتگی دروس زیادی به من آموختی بدون اینکه حتی خودت و روحت خبردار باشد ...
درس آموختی چه عرض کنم ، در واقع تبدیل کردی ، مرا از دختری به قول دوستانم لوس و نازپرورده تبدیل کردی به دختری خودساخته و مثل خودت لجباز و شیطون و شاید هم اندکی غمگین که آن هم فدای یک تار مویت ...
دختری که با قبل 180 درجه که نه 360 درجه با گذشته اش فرق میکند ، دختری که میخواهد بجنگد ، برای رسیدن به خواسته هایش درست مثل تو ؛و میخواهد که صبری بالاتر از صبر ایوب در برابر اراجیف غیر داشته باشد باز هم مثل تو ...
میخواهد شاد باشد ، در اوج غمگینی ، شاید مسخره باشد اما این دختر میخواهد که زجر بکشد ، درد ببیند اما ...
نه در حد تو ، آخر زجرهایی که تو کشیدی را من چگونه میتوانم تحمل کنم ...
خلاصه بگویم ، این دختر میخواهد خودِ تو باشد ، میخواهد شجاع باشد درست همنام با تو ؛ پس به امید دیداری یکباره ای دور ترین نزدیک من ...
باشد که تا باشی تا ، باشم ...
کپی از متن ممنوع وجدان داشته باش ☺️
#دور_ترین_نزدیک_من
#بشارم
#شجاع
#اصکی_ممنوع
۸.۷k
۰۷ آذر ۱۴۰۱