bipolar “ دو قطبی “ P13
دو قطبی P13
فلیکس _ هیونجین + هان @ لینو #
دو هفته ای گذشته هنوز همه ازشون متنفرن و اذیتشون میکنن هان اضطراب اجتماعی گرفته و همش از استرس حالش بد میشه اکثر روز هاروهم نمیاد
لینو خیلی تو خودشه شبا بدون اینکه چیزی بگه غیبش میزنه و خیلی ساکت شده
فلیکس و هیونجین هم سعی میکنن تا جایی که میتونن از بچه ها دور باشن
البته بعضی هاشون خیلی کمک میکنن مثل بنگچان و سونگمین
لینو با بنگچان صمیمی تر شده و تو خیلی کار ها به هم کمک میکنن
شب شده بود و توی خونه بودن مثل همیشه همون ساعت لینو رفت بیرون
+ واقعا موندم این وقت شب کجا میره ؟
@ اره هیچی هم بهمون نمیگه
_ مطمئنم حالش خوب نیست هر روز دستاش زخمیه و بدنش کبوده خیلی نگرانشم
@ نظرتون چیه فردا دنبالش کنیم ؟
+ اره خوبه
فردا صبح
زنگ استراحت بود هان دست لینو رو دید که دور ارنجش پر زخم و رد افتادگی بود سریع کشیدش و از کلاس بیرون رفتن ، هیونجین و فلیکس هم دنبالشون اومدن دستش رو گرفت و استینش رو بالا داد کل دستش از رد های تیغ و کبودی و سوختگی پر شده بود هان بغض کرد
@ ک..کی همچین کاری..کرده ؟
# چیزی نیست واقعا… فقط روی چیزای تیز افتادم و…
_ لینو دروغ نگو
+ راست میگه قشنگ معلومه یکی به زور اینکارو کرده احمق دور گردنت هم رد افتاده و قرمز شده قرار نیست بهمون بگی چه خبره ؟
# گفتم که چیزی نیست !
@ لینو بس کن ! هممون میدونیم یک خبریه تو برامون مهمی بگو چی شده !؟
لینو بغضش ترکید و شروع به گریه کرد
حس کردن زیاده روی کردن… لینو خودش حالش بده نباید اینجوری یهو فشار میاوردن
سریع لینو رو بغل کردن و ارومش کردن
+ لطفا لینو…بهمون بگو چی شده ؟
# هیچی…حالم یکم خوب نبود خودم اوکی شدم بهتون میگم…
بهتر بود زیاد بهش فشار نمیاوردن پس قبول کردن
مطمئن بودن یک ربطی به رفتن های شبش داره امشب باید متوجه قضیه بشن
کلاس تموم شد و وقتی رسیدن خونه لینو بدون هیچ حرفی فقط خوابید
+ امشب حتما باید بریم دنبالش
_ اره معلومه یک اتفاقی براش داره میفته
هان رفته بود پشت در و قفل بود هرچقدر در میزد لینو درو باز نمیکرد نگرانش شد
@ فلیکس ! هیونجین !
_ چی شده ؟
@ هرچقدر در میزنم لینو باز نمیکنه
هیونجین سریع رفت از توی کشو ها کلید رو پیدا کرد و درو باز کردن
با چیزی که دیدن خشکشون زد
+ لی..لینوو !
فلیکس _ هیونجین + هان @ لینو #
دو هفته ای گذشته هنوز همه ازشون متنفرن و اذیتشون میکنن هان اضطراب اجتماعی گرفته و همش از استرس حالش بد میشه اکثر روز هاروهم نمیاد
لینو خیلی تو خودشه شبا بدون اینکه چیزی بگه غیبش میزنه و خیلی ساکت شده
فلیکس و هیونجین هم سعی میکنن تا جایی که میتونن از بچه ها دور باشن
البته بعضی هاشون خیلی کمک میکنن مثل بنگچان و سونگمین
لینو با بنگچان صمیمی تر شده و تو خیلی کار ها به هم کمک میکنن
شب شده بود و توی خونه بودن مثل همیشه همون ساعت لینو رفت بیرون
+ واقعا موندم این وقت شب کجا میره ؟
@ اره هیچی هم بهمون نمیگه
_ مطمئنم حالش خوب نیست هر روز دستاش زخمیه و بدنش کبوده خیلی نگرانشم
@ نظرتون چیه فردا دنبالش کنیم ؟
+ اره خوبه
فردا صبح
زنگ استراحت بود هان دست لینو رو دید که دور ارنجش پر زخم و رد افتادگی بود سریع کشیدش و از کلاس بیرون رفتن ، هیونجین و فلیکس هم دنبالشون اومدن دستش رو گرفت و استینش رو بالا داد کل دستش از رد های تیغ و کبودی و سوختگی پر شده بود هان بغض کرد
@ ک..کی همچین کاری..کرده ؟
# چیزی نیست واقعا… فقط روی چیزای تیز افتادم و…
_ لینو دروغ نگو
+ راست میگه قشنگ معلومه یکی به زور اینکارو کرده احمق دور گردنت هم رد افتاده و قرمز شده قرار نیست بهمون بگی چه خبره ؟
# گفتم که چیزی نیست !
@ لینو بس کن ! هممون میدونیم یک خبریه تو برامون مهمی بگو چی شده !؟
لینو بغضش ترکید و شروع به گریه کرد
حس کردن زیاده روی کردن… لینو خودش حالش بده نباید اینجوری یهو فشار میاوردن
سریع لینو رو بغل کردن و ارومش کردن
+ لطفا لینو…بهمون بگو چی شده ؟
# هیچی…حالم یکم خوب نبود خودم اوکی شدم بهتون میگم…
بهتر بود زیاد بهش فشار نمیاوردن پس قبول کردن
مطمئن بودن یک ربطی به رفتن های شبش داره امشب باید متوجه قضیه بشن
کلاس تموم شد و وقتی رسیدن خونه لینو بدون هیچ حرفی فقط خوابید
+ امشب حتما باید بریم دنبالش
_ اره معلومه یک اتفاقی براش داره میفته
هان رفته بود پشت در و قفل بود هرچقدر در میزد لینو درو باز نمیکرد نگرانش شد
@ فلیکس ! هیونجین !
_ چی شده ؟
@ هرچقدر در میزنم لینو باز نمیکنه
هیونجین سریع رفت از توی کشو ها کلید رو پیدا کرد و درو باز کردن
با چیزی که دیدن خشکشون زد
+ لی..لینوو !
۸۴۸
۰۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.