دیگر این ابر بهاری جان باریدن ندارد

دیگر این ابر بهاری ، جان باریدن ندارد

این گل خشکیده دیگر ، ارزش چیدن ندارد

این همه دیوانگی را ، با که گویم با که گویم

آبروی رفته ام را ، در کجا باید بجویم

پیش چشمم چون به نرمی ، میخرامی میخرامی

در درونم مینشیند ، شوکران تلخ کامی

نامِ تو چون قصه هر شب ، می نشیند بر لبِ من

غُصه ات پایان ندارد ، در هزار و یک شبِ من

روی بالینم به گریه ، نیمه شب سر می گذارم من

از تو این دیوانگی را ، هدیه دارم هدیه دارم من

ای نهالِ سبز تازه ، فصلِ بی بارم تو کردی تو

بی نصیب و بی قرار و ، زار و بیمارم تو کردی تو

غم عشقِ تو مادرزاد دارُم ، نه از آموزش استاد دارُم

بدان شادم که از یُمن غمِ تو ، خراب آبادِ دل آباد دارُم

خراب آبادِ دل آباد دارُم

ای دریغا ای دریغا ، از جوانی از جوانی

سوخت و دودِ هوا شد ، پیش رویم زندگانی

با خودت این نیمه جان را ، این دل بی آشیان را

تا کجاها تا کجاها ، میکشانی ، میکشانی

ای نهالِ سبز تازه ، فصلِ بی بارم تو کردی تو

بی نصیب و بی قرار و ، زار و بیمارم تو کردی تو

طاقت ماندن ندارم ، آه ای دنیا خداحافظ

میروم تنهایِ تنها ، ای گل زیبا خداحافظ

#ترانه

#حسین_صفا
دیدگاه ها (۳)

مگر رسول به وصفش بیان کند سخنیکه وصف ذات خدا نیست کار همچو م...

دارم هوای تربت شیخ الائمهچشمم به دست رحمت شیخ الائمهمنت خدای...

تعبیر می شود به خدا خوابهایمانروزی شود شرابِ عسل آبهایمانگرد...

با عشق بسازیم اگر مرقدتان راپُر می کند آوازه ی آن کل جهان را...

گرچه افتاد ز زلفش گرهی در کارم🌸همچنان چشم گشاد از کرمش می‌دا...

گرچه افتاد ز زلفش گرهی در کارم🌸همچنان چشم گشاد از کرمش می‌دا...

⁨⁨⁨⁨حتما بخوانید👇🏼😭💔رخت عزایت را به تن کردم عزیزماصلا خودم ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط