حضور آقا در قلب من
حضور آقا در قلب من
از کتاب "شگفتی های مهتاب"
به قلم عارف ربانی، هنرمند و نویسنده صاحبدل، استاد یعقوب قمری شریف آبادی
در سال ۱۳۶۷، مشاهده بسيار مهمی برايم رخ داد که حضرت آقا براي هميشه مرا عبد خودشان قرار دادند. يكي از سحرگاهان ماه مبارک شعبان، در نمازخانه ام مشغول ذكر «هو الله» بودم که آقا آن را به این حقیر عنایت فرموده بودند. در اثنای ذکر، ناگهان حضرت آقا را ديدم که با سيمايي بسيار نوراني و شادمان، از جلوي درِ نمازخانه با نگاهي مستانه، آرامآرام به طرف این حقیر نزدیک مي شوند؛ تا اینکه به قلب من رسیدند. در همین موقع بود که ناخودآگاه قلبم باز شد و آقا با همان شادمانی و جذابیتی که داشتند، در حالی که به صورتم نگاه می کردند، وارد قلب من شده و در آن پنهان گرديدند. در این لحظه، شور و شعف خاصي در من ايجاد شد و احساس كردم كه ديگر آن آدم قبلی نيستم. مانند کسی شده بودم که فرشته بسیار زیبایی را رؤیت کرده و قلبش به هیجان آمده است. از فرط عشق، ناگاه از آن مشاهده به خودم آمدم. اكنون كه سالها از آن قضيه گذشته، هر از چند گاهي، وجود نازنین و مقدس حضرت آقا را در قلبم احساس و رؤيت مي نمايم.
از کتاب "شگفتی های مهتاب"
به قلم عارف ربانی، هنرمند و نویسنده صاحبدل، استاد یعقوب قمری شریف آبادی
در سال ۱۳۶۷، مشاهده بسيار مهمی برايم رخ داد که حضرت آقا براي هميشه مرا عبد خودشان قرار دادند. يكي از سحرگاهان ماه مبارک شعبان، در نمازخانه ام مشغول ذكر «هو الله» بودم که آقا آن را به این حقیر عنایت فرموده بودند. در اثنای ذکر، ناگهان حضرت آقا را ديدم که با سيمايي بسيار نوراني و شادمان، از جلوي درِ نمازخانه با نگاهي مستانه، آرامآرام به طرف این حقیر نزدیک مي شوند؛ تا اینکه به قلب من رسیدند. در همین موقع بود که ناخودآگاه قلبم باز شد و آقا با همان شادمانی و جذابیتی که داشتند، در حالی که به صورتم نگاه می کردند، وارد قلب من شده و در آن پنهان گرديدند. در این لحظه، شور و شعف خاصي در من ايجاد شد و احساس كردم كه ديگر آن آدم قبلی نيستم. مانند کسی شده بودم که فرشته بسیار زیبایی را رؤیت کرده و قلبش به هیجان آمده است. از فرط عشق، ناگاه از آن مشاهده به خودم آمدم. اكنون كه سالها از آن قضيه گذشته، هر از چند گاهي، وجود نازنین و مقدس حضرت آقا را در قلبم احساس و رؤيت مي نمايم.
۷۶۸
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.