در زندگی لحظههایی هست که دلت میخواهد مثل پنیر پیتزا کش
در زندگی لحظههایی هست که دلت میخواهد مثل پنیر پیتزا کش بیایند، طولااانی! تمام نشود.
مثل لحظهٔ تمام شدن یک مکالمه تلفنی وقتی هنوز دلت نمیآید گوشی را بگذاری؛ انگار که تهماندهٔ صدایش هنوز توی سیم تلفن هست!
مثل خداحافظیها. وقتی که هی دلت نمیآید بروی و میگویی: کاری نداری؟ دیگه خداحافظ...؛ واقعاً خداحافظ...!
مثل لحظه هایی که در آغوش عشقت هستی و او نجوا کنان میگوید که دوستت دارد....!
مثل لحظه هایی که یهو بی هوا عشقت با اسم صدات میکنه
اینها از آن دسته حسرتهای خوشایند زندگی هستند.
من فکر میکنم فقیر کسی نیست که پول ندارد یا کفش پاره میپوشد. فقیر کسی است که در زندگیش از این دست لحظههای کشدار ندارد. همین لحظههایی که وقتی یادشان میفتی، تهش با خودت میگویی کاش تمام نمیشد...!
مثل لحظهٔ تمام شدن یک مکالمه تلفنی وقتی هنوز دلت نمیآید گوشی را بگذاری؛ انگار که تهماندهٔ صدایش هنوز توی سیم تلفن هست!
مثل خداحافظیها. وقتی که هی دلت نمیآید بروی و میگویی: کاری نداری؟ دیگه خداحافظ...؛ واقعاً خداحافظ...!
مثل لحظه هایی که در آغوش عشقت هستی و او نجوا کنان میگوید که دوستت دارد....!
مثل لحظه هایی که یهو بی هوا عشقت با اسم صدات میکنه
اینها از آن دسته حسرتهای خوشایند زندگی هستند.
من فکر میکنم فقیر کسی نیست که پول ندارد یا کفش پاره میپوشد. فقیر کسی است که در زندگیش از این دست لحظههای کشدار ندارد. همین لحظههایی که وقتی یادشان میفتی، تهش با خودت میگویی کاش تمام نمیشد...!
- ۲۷۳
- ۱۳ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط