فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۳

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت³³

رزی : همگی بیایید بشینید من میرم براتون نوشیدنی بیارم
رفتیم نشستیم رزی هم رفت تا برامون نوشیدنی هارو آماده کنه
وقتی نوشیدنی هارو آورد همه گرم صحبت کردن شدن منم کم کم داشت حوصلم سر میرفت که گوشی جیمین زنگ خورد بعد از اینکه صحبتش تموم شد گفت کاری داره و پاشد رفت
ات : من تشنمه میرم آب بخورم
وقتی رفتم تو آشپز خونه یواشکی به حرف هاشون گوش دادم
م.ک : جونگکوک بیخیال ات شو
کوک : من ات رو ول نمیکنم من عاشق اونم و قراره باهاش زندگی کنم
م.ک : مطمئنم از ته دلت واقعا به اون علاقه ای نداری فقط نمیخوای زن بگیری
کوک : چرا باور نمیکنی من واقعا اونو دوست دارم و میخوام با اون بچه بیارم
م.ک : اگه واقعا دوسش داری ثابتش کن
کوک : باشه
بعد اینکه حرفاشون تموم جوری اینکه انگار از هیچی خبر ندارم رفتم پیششون که یهو کوک بلند شد رو به روم وایساد محکم چونم رو گرفت و لب هاش رو روی لبام گذاشت و می بوسید منم فقط داشتم با تعجب نگاش میکردم ( چرا من خر ذوقم اینجااا😭😂 )
وقتی جدا شد عین چی قرمز قرمز شدم
ات : چیکار میکنی ( تعجب خجالت )
کوک : ات پنهون کاری بسه وقتشه بهشون بگیم
ات : چی
کوک : من و ات همو دوست داریم و تو رابطه ایم
یهو دیدم رزی با یه جیغ و لبخند اومد سمتم سفت دستامو گرفت داشت بپر بپر میکرد
رزی : مبارکههههههههه هورااااا
به پشت سر رزی نگاه کردم دیدم مامان کوک داره اونور با حرص داره نگامون میکنه ( هه کونت بسوزه عجوزه بدبخت )
...

گیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلی شرط ها
اینسری رحم میکنم کمتر میدم
۳۰ لایک
۲۰ کامنت
دیدگاه ها (۴۲)

بفرمایید جونگکوک میل کنید

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۴

یکم از جذابیت های تهیونگ لذت ببریم

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۲

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۵

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط