تا آشنای ما سر بیگانگان نداشت

تا آشنای ما سر بیگانگان نداشت
غم با دل رمیده ما آشنا نبود

👤 شهریار
دیدگاه ها (۱)

کجا روم چه کنم چاره از کجا جویمکه گشته‌ام ز غم و جور روزگار ...

یا رب کجاست محرم رازی که یک زماندل شرح آن دهد که چه گفت و چه...

نیست بی دیدار تو در دل شکیبایی مرانیست بی‌گفتار تو در دل توا...

درد دل با کس نگفتمدرد من گفتن نداشت.....خنده بر غم می زدمهر ...

كس در اين شهر ندارد سر تيمار غريبان

دل من پر زده این دل غم زده همه جا سر زدهببینه تو کجاییبه دلم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط