رزه(مادر) هم جیغ زد و چابی (پدر) دوید به طرف جنگل و می دو
رزه(مادر) هم جیغ زد و چابی (پدر) دوید به طرف جنگل و می دونست دیگه تنهاست ولی هرچی کرد جسد و جیغ زدنش یادش نمیره.
.......... چهار سال بعد.
هنوز هم تو جنگل تاریکی بود. و دوباره همون هسی که در چهار سال پیش که ان هس کرد که دور ان باز هم روح ها بود و خیلی ترسید و انقار فرشته ها دوی ان بودند که پشت سرش را نگاه کرد و بچه هایش رو به صورته فرشته دید که به چابی (پدر) گفت از اینجا برو چون ایجه خطر ناک است ولی چابی (پدر) گفت من نمیخوام برم و دوباره از شما جدا بشم. بعد یک موجود عجیب دوباره یک جسد اورد و اینبار جسد زنش رو دید جیغ زد و بیهوش شد مجود عجیب ان را به یجایی که همه جا خون بود و میخواستن چابی (پدر) رو بکشن ولی انقار دور ان یک محافظ بود و نتوانستند اون را بکشند.
اگر دوست داشنید ادامش رو میزارم
.......... چهار سال بعد.
هنوز هم تو جنگل تاریکی بود. و دوباره همون هسی که در چهار سال پیش که ان هس کرد که دور ان باز هم روح ها بود و خیلی ترسید و انقار فرشته ها دوی ان بودند که پشت سرش را نگاه کرد و بچه هایش رو به صورته فرشته دید که به چابی (پدر) گفت از اینجا برو چون ایجه خطر ناک است ولی چابی (پدر) گفت من نمیخوام برم و دوباره از شما جدا بشم. بعد یک موجود عجیب دوباره یک جسد اورد و اینبار جسد زنش رو دید جیغ زد و بیهوش شد مجود عجیب ان را به یجایی که همه جا خون بود و میخواستن چابی (پدر) رو بکشن ولی انقار دور ان یک محافظ بود و نتوانستند اون را بکشند.
اگر دوست داشنید ادامش رو میزارم
۲.۱k
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.