محال بود ه درد را دوا نن


محال بود كه يك درد را دوا نكني
محال بود بِري يادي از خدا نكني
هزار بار جلو رفتي و عقب به نگاه
حسين را به هزاران سبب صدا نكني
محال بود كه حتي برايِ دشمنِ خود
ميانِ سجده یِ آخر ، شبي دعا نكني
به هر كه سويِ تو آمد محال بود بِري
عقيقِ دستِ خودت را به او عطا نكني
ميانِ آتش و تركش نمي توانستي
لبانِ لشكريان را به خنده وا نكني
چو كوه بودي و اما محال بود شبي
دو ديده را به نَمِ اشك آشنا نكني

✅برگرفته از کتاب غزل اقتدار

#سردار_دلها
#ساعت_عاشقی
#قاسم_بن_الحسن
دیدگاه ها (۰)

🎦بومی‌سازی نهال‌های زیتون؛ متناسب با شرایط کویری و گرمسیری#ا...

✨️🇮🇷زیباترین پنجره ی دنیاقاب چادر توست!وقتی چادرت را کمی روی...

✨رفتی و با رفتنت دنیا بهم ریخت.. #ساعت_عاشقی#به_یاد_فرمانده#...

✨📌خاطره‌ای ناب از نماز متفاوت حاج قاسم در یک کاخــــــــــــ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط