بچه که بودیم باباهایمان همه پیکان داشتند یا هیلمن

بچه که بودیم باباهایمان همه پیکان داشتند یا هیلمن
خانه هایمان یکی یک خط تلفن ثابت داشت ، تازه اگر داشت .
تلویزیونها هنوز بزرگ نشده بودند و مسابقه اینچ بیشتر ، راه نیفتاده بود ... تردمیل و جکوزی و ساید بای ساید و امثالهم هنوز متولد نشده بودند نه اینکه اینها بد باشند ها ، نه ... رفاه همیشه خوب است ولی اینطوری کم کم فاصله ها زیاد شد خیلی ، از متر و کیلومتر گذشت ، سال نوری شد .. حالا هی کار میکنیم هی پول می دهیم تفاوت می خریم ، نه با هدف رفاه ، در واقع فاصله می خریم ، مسابقه می دهیم .
قدیم زندگی یک پیاده رَوی مفرح جمعی بود ، حالا اما ده هزار متر با مانع است ... بدو رفیق بدو ..
دیدگاه ها (۶)

تَرَک تَرَک ، لبم از لوت خشک تر شده استبه محرمانه ترین بوسه ...

چیزی که فراوان است اینجاتنهاییِ بی دریغِ من است..

مادر عزیز اینو بدون تموم دمپایی هایی که پرت میکردی درد داشت؛...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط