.
.
.
یارب
هفت/ مرز سوختن
هر کس که بر سرش زده با عشق سر کند
باید هوای داشتن دردسر کند
باید هر آنکسی که پی وصل میرود
تا مرز سوختن بتواند خطر کند
از دست این فراق مجال فرار نیست
سوگند خورده است مرا خونجگر کند
شب آمده است و باز زلیخا نشسته است
شاید دوباره یوسف از اینجا گذر کند
باشد به التماس دل ما محل نده
پس لااقل بگو که چه خاکی به سر کند
اصلا چگونه شمع در این گوشه اتاق
شب را بدون صحبت پروانه سرکند
دیدی که خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد که شب را سحرکند
افتاده اند در بغل هم دو سوخته
دیگر کسی نمانده کسی را خبرکند
وقتی فقیر فقر ندارد فقیر نیست
کاری کنید فقر مرا بیشترکند
هر آنچه داده ام دوبرابر گرفته ام
آنکس ضرر نکرد که اینجا ضررکند
با آنکه ذره را به نظر آفتاب کرد
باد صبا بگو که به ما هم نظر کند
بیت هفتم نمیدونم از کیست. ...
.
یارب
هفت/ مرز سوختن
هر کس که بر سرش زده با عشق سر کند
باید هوای داشتن دردسر کند
باید هر آنکسی که پی وصل میرود
تا مرز سوختن بتواند خطر کند
از دست این فراق مجال فرار نیست
سوگند خورده است مرا خونجگر کند
شب آمده است و باز زلیخا نشسته است
شاید دوباره یوسف از اینجا گذر کند
باشد به التماس دل ما محل نده
پس لااقل بگو که چه خاکی به سر کند
اصلا چگونه شمع در این گوشه اتاق
شب را بدون صحبت پروانه سرکند
دیدی که خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد که شب را سحرکند
افتاده اند در بغل هم دو سوخته
دیگر کسی نمانده کسی را خبرکند
وقتی فقیر فقر ندارد فقیر نیست
کاری کنید فقر مرا بیشترکند
هر آنچه داده ام دوبرابر گرفته ام
آنکس ضرر نکرد که اینجا ضررکند
با آنکه ذره را به نظر آفتاب کرد
باد صبا بگو که به ما هم نظر کند
بیت هفتم نمیدونم از کیست. ...
۸۰۹
۰۵ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.