آرام باش عزیز من

آرام باش عزیزِ من
آرام باش...
حکایت دریاست زندگی!
گاهی درخشش آفتاب،
برق و بوی نمک، ترشح شادمانی
گاهی هم فرو می‌رویم
چشم‌های مان را می‌بندیم
همه جا تاریکی‌ست

آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون می‌آوریم
و تلالو آفتاب را می‌بینیم
زیر بوته ای از برف، که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری،
طالع می‌شود
دیدگاه ها (۳۲)

برای مسافرت ١نفره خارج یا داخل کشور مهم نیستیه جایی رو بگین ...

من برم هیشکی تنها نمیشه بغض ابری برام وا نمیشه طفلکی مادرم ب...

وقتی دلم عاشق میشه میترسم از حس جنون وقتی میگم عاشق شدم میرم...

هوای شهر دلگیره دلم بیتابه از یادت کجای این جهانی تو دل دیوو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط