چایی مینوشیدم و یادش افتادم یکباره دلتنگش شدم بغض کردم و

چایی مینوشیدم و یادش افتادم یکباره دلتنگش شدم بغض کردم و اشک در چشمانم حلقه زد همه با تعجب نگاهم کردند؛ لبخند تلخی زدم و گفتم: چقدر داغ بود!

#رها_آذین
دیدگاه ها (۱)

‌کار دیگـری نداریم من و خورشـید..برای دوسـت داشتـنت بیدار می...

اجازه بده پنج دقیقهفقط پنج دقیقه سرم را روی شانه‌ات بگذارمچش...

کی میرسد...آن صُبحکه من صدایِت بزنمتو بگویی جِانا...#مژگان_ب...

•👀 😍 💜 •بغل یار ۹۷٪ الکل داره...اون ۳ درصدم تو نگاشه.

شوهر دو روزه. پارت۵0

وسط یه بازار شلوغ خیلی اتفاقی چشمامون بهم قفل شد... پلک نزد،...

فرار من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط