𝒻𝒾𝒸 𝒿ℯ𝓃𝓀ℴ𝓀
𝒻𝒾𝒸 𝒿ℯ𝓃𝓀ℴ𝓀
ℱ𝒾𝒸: 𝒮𝒾𝓃𝒾𝓈𝓉ℯ𝓇 ℒℯℊ𝒶𝒸𝒴
℘𝒶𝓇𝓉 ۱۳
𝒪ℎ, 𝒴ℴ𝓊'𝓇ℯ 𝓌ℯℓ𝒸ℴ𝓂ℯ
𝒰𝓂, 𝓉𝒶𝓀ℯ 𝒸𝒶𝓇ℯ ℴ𝒻 𝒴ℴ𝓊𝓇𝓈ℯℓ𝒻
¤_____________________¤
÷از خودت بگو
+چی بگم خب
÷چند سالته
۲۲+
÷منم ۲۷ ۴ سال ازت بزرگم
+اوم
÷دوست پسر داری
+(توی دلی [به تو چه آقا ] ) اوم خیر ندارم
÷عالی
+چرا ؟
÷چی
+چرا عالی
÷منظورم اون نبود
+بله متوجهم
.......
پرش زمانی به بعد ناهار
(ا/ت ویو)
این شریک نچسب هم ول کنمون نیستا
هوف ولی از حق نگذریم جذاب ها قد بلندم هستا ای جونم
ای دختره خل و چل چی داری شل و ور میکنی واسه خودت
خاک تو سرت
پرش زمانی به ۷ ماه بعد
[کوک ویو ]
۷ ماه ا/تم رو نبینم دلم میخواد مال خودم کنمش
الانم که سنگ داخل تاجم هم هست دیگه ادفی ندارم
به این ارتینکه هم شک دارم چند روزی مشکوک میزنه و خیلی سراغ اون رقیبم تهیونگ رو میگیره
پاشدم از اتاق کارم رفتم بیرون
رفتم توی اتاق مشترکمون با اون زنیکه رو مخ
میخواستم برم داخل که دیدم در باز و ارتینکه داره با تلفن حرف میزنه و میگه
علامت ارتینکه <>
<>یعنی چی تهیونگ مگه قرار نشد با منفرار کنی مگه عاشق من نیستی من تورو فرستادم به اوندختره ا/ت آسیب بزنی جانگکوک هواست پرت شه منظورت از عاشق شدن به ا/ت چیه هاااااا مگه من بازیچه تو هستم ها کاری نکن تورو و ا/ت رو نابود کنم میدونی که چه قدرتی توی دستام دارم هااااا
÷منم میفهمم تو چی میگه ولی من عاشقش شدم
<>ربطی به من نداره تو باید عاشق من باشی
و ارتبنکه گوشیو خاموش کرد و روی تخت ولو شد
...
یعنی واقعا ارتبنکه ا/ت رو میشناسه من لایدن ازش محافظت کنم
چطور تا الان متوجه نشدم
پایان کوک ویو
........
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
.
ادامه دارد
حمایت کنید
ℱ𝒾𝒸: 𝒮𝒾𝓃𝒾𝓈𝓉ℯ𝓇 ℒℯℊ𝒶𝒸𝒴
℘𝒶𝓇𝓉 ۱۳
𝒪ℎ, 𝒴ℴ𝓊'𝓇ℯ 𝓌ℯℓ𝒸ℴ𝓂ℯ
𝒰𝓂, 𝓉𝒶𝓀ℯ 𝒸𝒶𝓇ℯ ℴ𝒻 𝒴ℴ𝓊𝓇𝓈ℯℓ𝒻
¤_____________________¤
÷از خودت بگو
+چی بگم خب
÷چند سالته
۲۲+
÷منم ۲۷ ۴ سال ازت بزرگم
+اوم
÷دوست پسر داری
+(توی دلی [به تو چه آقا ] ) اوم خیر ندارم
÷عالی
+چرا ؟
÷چی
+چرا عالی
÷منظورم اون نبود
+بله متوجهم
.......
پرش زمانی به بعد ناهار
(ا/ت ویو)
این شریک نچسب هم ول کنمون نیستا
هوف ولی از حق نگذریم جذاب ها قد بلندم هستا ای جونم
ای دختره خل و چل چی داری شل و ور میکنی واسه خودت
خاک تو سرت
پرش زمانی به ۷ ماه بعد
[کوک ویو ]
۷ ماه ا/تم رو نبینم دلم میخواد مال خودم کنمش
الانم که سنگ داخل تاجم هم هست دیگه ادفی ندارم
به این ارتینکه هم شک دارم چند روزی مشکوک میزنه و خیلی سراغ اون رقیبم تهیونگ رو میگیره
پاشدم از اتاق کارم رفتم بیرون
رفتم توی اتاق مشترکمون با اون زنیکه رو مخ
میخواستم برم داخل که دیدم در باز و ارتینکه داره با تلفن حرف میزنه و میگه
علامت ارتینکه <>
<>یعنی چی تهیونگ مگه قرار نشد با منفرار کنی مگه عاشق من نیستی من تورو فرستادم به اوندختره ا/ت آسیب بزنی جانگکوک هواست پرت شه منظورت از عاشق شدن به ا/ت چیه هاااااا مگه من بازیچه تو هستم ها کاری نکن تورو و ا/ت رو نابود کنم میدونی که چه قدرتی توی دستام دارم هااااا
÷منم میفهمم تو چی میگه ولی من عاشقش شدم
<>ربطی به من نداره تو باید عاشق من باشی
و ارتبنکه گوشیو خاموش کرد و روی تخت ولو شد
...
یعنی واقعا ارتبنکه ا/ت رو میشناسه من لایدن ازش محافظت کنم
چطور تا الان متوجه نشدم
پایان کوک ویو
........
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
.
ادامه دارد
حمایت کنید
۳.۰k
۰۱ تیر ۱۴۰۲