پارت۲
#پارت۲
اصن من عاشقه همه چيشم،،،حتي وقتي عصبي ميشه عاشقه درشت شدن چشاي عسليش ميشم...يدفه بغض ميکنه و ميگ:نزاشتن باهام بمونه...نتونسن ببينن کنارش شادم..مريممو ازم گرفتن،،،جلو چشام لباس...لبا...صداي هق هق گریش تو اتاق پیچید.هيچي نميگم و سرمو ميندازم پايين.چي ميکشه اين مرد.با صداش سرمو بلند ميکنم و بادقت ب حرفاش گوش ميدم:مريم عاشق شکلات بود.از اين شکلاتايي ک موقع خودنش صدا تق تق ميده.هيشوق حسام صدام نميکرد...يا ميگف حسي يا ميگف نفس...شکلات ک براش ميخريدم انقد قربون صدقشون ميرف ک حسوديم ميشد...اونم قهقهه ميزدو لپمو ميکشيد بعدم با ذوق ميگف ک شکلات خودن قوانين داره بايد کوچولو کوچولو گاز بزنيو بزاري زير زبونت تا اب شه...چشاتم ببندي و مزشو با تمومه وجود حس کني...باز بغض ميکنه و ادامه ميده:روزه اخر دستامو گرف بهم گف تاحالا فک کردي چرا نفس صدات ميکنم؟! باتکون دادن سرم بهش ميفهمونم ک نميدونم...ادامه ميده:حکم نفس داشتن خيلي درجه بالاييه حسام:) يني اگ نباشي،اگ نفسات نامنظم شه،اگ نباشي نفسه مريمتم ميره...بهم قول بده هميشه باهام باشي،ب يادم باشي،حتي وقتي نبودم، حتي وقتي نشد باهم باش...ديگ کم کم داشت ميلرزيد و نگرانش شده بودم بلند ميشمو ي ارامبخش بهش ميدم و ميگم بهتره يکم استراحت کني...باقي حرفامون باشه براي يروز ديگ...مطيع ب حرفام گوش ميده و دراز ميکشه...ميخام برم ک استين لباسمو ميگيره و برم ميگردونه:ميشه از اين ب بعد تو بياي پيشم؟! بقيه همش زورم ميکنن...هيشکي نميزاره حرف بزنم...همش ميگن ضعيفي...افسرده اي...ميشه بياي؟! لبخند تلخي ميزنم و ميگم:البته.لبخند خسته اي ميزنه و روشو برميگردونه و چشاشو ميبنده...پشتمو بهش ميکنم و از اتاق بيرون ميام...دستاي سردمو مشت ميکنم.دلم ريش ميشه واسه دله اين مرد.تو دنيا چن نفر عينه حسام پيدا ميشن؟! واقعا اينا جاشون اينجاس؟! حسام فقد دله پردردي داشت. انقد پر بوده ک چاره اي نداشته جز اينک هي داد و بيداد کنه بلکه يکم خالي شه...سري تکون ميدم و ب سمته اتاق709ميرم...درميزنم و وارد اتاق ميشم...
#Aram
پارت اخر:https://wisgoon.com/pin/30751166/
پارت۱:https://wisgoon.com/pin/30724242/
#خاص #جذاب
اصن من عاشقه همه چيشم،،،حتي وقتي عصبي ميشه عاشقه درشت شدن چشاي عسليش ميشم...يدفه بغض ميکنه و ميگ:نزاشتن باهام بمونه...نتونسن ببينن کنارش شادم..مريممو ازم گرفتن،،،جلو چشام لباس...لبا...صداي هق هق گریش تو اتاق پیچید.هيچي نميگم و سرمو ميندازم پايين.چي ميکشه اين مرد.با صداش سرمو بلند ميکنم و بادقت ب حرفاش گوش ميدم:مريم عاشق شکلات بود.از اين شکلاتايي ک موقع خودنش صدا تق تق ميده.هيشوق حسام صدام نميکرد...يا ميگف حسي يا ميگف نفس...شکلات ک براش ميخريدم انقد قربون صدقشون ميرف ک حسوديم ميشد...اونم قهقهه ميزدو لپمو ميکشيد بعدم با ذوق ميگف ک شکلات خودن قوانين داره بايد کوچولو کوچولو گاز بزنيو بزاري زير زبونت تا اب شه...چشاتم ببندي و مزشو با تمومه وجود حس کني...باز بغض ميکنه و ادامه ميده:روزه اخر دستامو گرف بهم گف تاحالا فک کردي چرا نفس صدات ميکنم؟! باتکون دادن سرم بهش ميفهمونم ک نميدونم...ادامه ميده:حکم نفس داشتن خيلي درجه بالاييه حسام:) يني اگ نباشي،اگ نفسات نامنظم شه،اگ نباشي نفسه مريمتم ميره...بهم قول بده هميشه باهام باشي،ب يادم باشي،حتي وقتي نبودم، حتي وقتي نشد باهم باش...ديگ کم کم داشت ميلرزيد و نگرانش شده بودم بلند ميشمو ي ارامبخش بهش ميدم و ميگم بهتره يکم استراحت کني...باقي حرفامون باشه براي يروز ديگ...مطيع ب حرفام گوش ميده و دراز ميکشه...ميخام برم ک استين لباسمو ميگيره و برم ميگردونه:ميشه از اين ب بعد تو بياي پيشم؟! بقيه همش زورم ميکنن...هيشکي نميزاره حرف بزنم...همش ميگن ضعيفي...افسرده اي...ميشه بياي؟! لبخند تلخي ميزنم و ميگم:البته.لبخند خسته اي ميزنه و روشو برميگردونه و چشاشو ميبنده...پشتمو بهش ميکنم و از اتاق بيرون ميام...دستاي سردمو مشت ميکنم.دلم ريش ميشه واسه دله اين مرد.تو دنيا چن نفر عينه حسام پيدا ميشن؟! واقعا اينا جاشون اينجاس؟! حسام فقد دله پردردي داشت. انقد پر بوده ک چاره اي نداشته جز اينک هي داد و بيداد کنه بلکه يکم خالي شه...سري تکون ميدم و ب سمته اتاق709ميرم...درميزنم و وارد اتاق ميشم...
#Aram
پارت اخر:https://wisgoon.com/pin/30751166/
پارت۱:https://wisgoon.com/pin/30724242/
#خاص #جذاب
۶.۵k
۰۶ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.