از تو چیز زیادی نمی خواهم

از تو چیزِ زیادی نمی خواهم...
تنها قطعه ای از شرجیِ حَنجره ات را...
به من بِفروش...
تا خانه ای با سَقف شیروانی ...
پشتِ صوتِ آرامت ...
که بویِ شبنم می دهد ...
و گُل هایِ اَقاقی بَنا کنم ...
سپس فریادی بزن ...
واژه ای بگو ...
یا قِصه ای بخوان ...
که باران از هجاهجای حَرف زدنت...
ناودان حیاط را تلق تلق ...
به گِریه بیندازد ...
.من دَوان دَوان پَنجره را باز کنم ...
و عِشق اینبار با آوایِ تو ...
درونِ نَم نَم شیشه هایِ اتاق ...
طُلوع کند ...
از تو چیز زیادی نمی خواهم......♥
دیدگاه ها (۱)

هَمه خوابَند...منُ و یادت بیدار...♥

بی بَهانه سَلامتاریخِ تَولد بهانه ایست تا فراموش نکنی آمدنت ...

عَطرش که پیچید برگشتم هیچکس نَبود کسی چه می‌داند؟! شاید به م...

میخنده میگه: آخه کدوم لیلی مثل تو مجنون بود!؟ツ #جایَت_همیشه_...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط