پارسال شب یلدا آقاجان خواسته بود همه به خانهاش برویم تا

پارسال شب یلدا آقاجان خواسته بود همه به خانه‌اش برویم. تا قبل از فوت مامان جون کل خاله‌ها و دایی‌ها و نوه‌ها بعد از ناهار می‌رفتیم و خودمان خانه را جارو می‌زدیم، حیاط را آب پاشی می‌کردیم و بساط چای و سماور را به پا.
انارها را هم فقط مامان جون دانه می‌کرد. تا دم دمای صبح همان‌جا می‌ماندیم...
اما بعد از مامان جون، دیگر اجازه نداد و خیلی صریح گفت شب یلدا نه می‌گذارد ما به آنجا برویم و نه خودش جایی می‌رود.
وقتی رفتیم، مثل قبلا همان کارها را کردیم. آخر شب که دورهم نشسته بودیم آقاجان لبخند به لب گفت شب‌هایی از این دست هر لحظه‌اش خاطره است. دوست نداشت یلدایش به دو قسمت متفاوت «قبل از مامان جون» و «بعد از مامان جون» تبدیل شود. گفت که نمی‌خواسته بعد از فوت مامان جون، خاطره‌ای از شب یلدا داشته باشد. برای او، یلدا فقط یعنی انارهای دون شده با دست مامان جون است...
گفت تعبیر دیگری از این شب ندارد؛ نه فالش، نه آجیلش و نه حتی طولانی بودنش، چرا که بدون مامان جون هرروز و شب برای او طولانی است...
آن شب لب به انار نزد...
آقاجان راست می‌گفت، قدر آن لحظات را تا زمانی که برایم خاطره شد، نفهمیدم...

امسال که دیگر او هم در بین‌مان نیست، خوب می‌دانم هر لحظه، هر دانه‌ی انار، یک خاطره است...

📝 ️ #زینب_لطفی
#یلدا #یلدا_مبارک #مامان_بزرگ #بابابزرگ #شب_یلدا #انار #عشق #عاشقانه #محبت #دوستی #جدایی #تنهایی #دوری #فراق #دورهمی #بزرگترها #رفتگان #پاییز

کانال تلگرام 🌸 مهر بانو ۲۰۱۸🌸
https://t.me/joinchat/AAAAAEZCXhtYKvSlLlU1Cw

اینستاگرام و تلگرام من: @MehrBanooo_2018
دیدگاه ها (۱)

🍁 پاییز🍁 چه غریبانه کرکره‌اش را پایین کشید...سه ماه زردی را...

من موهایم آنقدر بلند نبود که به دست نسیم بدهم تا به پرواز در...

همیشه گریه کردن سرآغاز بدترین روزها نیست.با طراوت‌ترین روزها...

چترت را در نسیم رها کن...بگذار باران بشوید غبار کینه را...ht...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط