پارت ۴۱ : حاکمان جهنم...
ا.ت خیلی با فکر صبحانه میخورد و تقریبا میشه گفت اصلا صبحانه نمیخورد
که کوک دست به کار شد و برای ا.ت لقمه گرفت و گذاشت توی ظرفش که ا.ت با تعجب برگشت سمتش
کوک : خب چیکار کنم همش تو فکری یکم غذا بخور دیگه
ا.ت : ها.. چی .. باشه .میخورم
و شروع کرد به خوردن صبحونه و در حد سه چهار تا لقمه خورد بعد بلند صد و گفت : من میخوام برم کافه بشینم و شیک توت فرنگی بخورم کدومتون میاد که همه
با یه کاری خودشون رو مشغول کردن
گوک نه متوجه ی نقشه ی بقیه شده بو. گفت : من امروز سرم خلوته بیا اگه دوست داری من همراهت بیام
ا.ت : من سر راه میخوام برم کتابخونه کتابم بخونم ها فک کنم نامجون هیونگ بهتر باشه
نامجون : امم ا.ت میدونی چیه من العان باید یه سری از کارهای شرکت اوکی کنم تازه شرکت داروسازی هم هست یکم سرم شلوغه شرمنده
ا.ت : اا نه چیزی نیست با جونگ کوک میرم جونگ کوک من رفتم حاظر شم تو هم زوری ب و آماده شو
خلاصه رفتن آماده شدن و سوار ماشین خفن جونگ کوک شدن و رفتن کافه
گارسون : چی میل دارید
ا.ت : من یه شیک توت فرنگی با یه کاپ کیک توت فرنگی میخوام
جونگ کوک : منم یه شیرموز بستنی
گارسون با نشانه احترام کمی تم شد و رفت
حدود پنج دیقه بعل سریع سفارش هاشون رو آوردن و ا.ت با کسوتی شروع کزد به خوردن شیک و کاپ کیک
جونگ کوک حاضر بود قسم بخوره که اگه ا.ت بچه بود با نگاه کردن بهش سیر میشد
تک خنده کرد و شروع کرد مثلا به خوردن شیر موز و بستی ولی تمام حواسش به ا.ت بود
بعد از خوردن جونگ کوک رفت حساب کرد و انعام گارسون رو داد و باهم دیگه رفتن سوار ماشین شدن و رفتن به سمت بزرگترین کتابخونه ی که توی مرکز آمریکا بود
هر کدوم با کمک خانم کتاب داد کتابی برداشتن و شروع کردن به خوندن
۳۰ دیقه بعد
ا.ت که دیگه کلافه شده بود گفت : میشه لااقل یه صفحه کتاب بخونب و اینقدر منو نگاه نکنی
جونگ کوک : چی من که داد کتاب میخونم
ا.ت : آهان کتاب درباره ی چیه
جونگ کوک : آهان عاشقانه اس
ا.ت کلشررو کوبید به میز و گقت: جونگ کوک کتابی که برداشتی کتاب عاشقانه نیس کتاب در باره ی مکانیکیه بعدشم کتاب برعکس گرفتی بعدشم من العان اخرای کتاب تو هنوز صفحه ی اول گیر کردی
جونگ کوک : خب وقتی یه همچین نقاشی خوشگلی رومه نه آخه باید کصخل باشم که بشینم و کتاب بخونم ترجیح میدم فرشته کوچولوم رو ببنم
ا.ت : به جونگ کوکی من نگو کصخل ( کیوت )
جونگ کوک سریع پاشد و اومد ا.ت رو یه بغلش کرد و روی موهاش بوسه زد
جونگ کوک : اخخخخخخ چرا اینقدر کیوتی چرااا
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.