غزل صبح که از چشم تو مضمون نوشید

غزل صبح که از چشم تو مضمون نوشید

شاعر و دفتر و خودکار و جهان مست شدند

#حسین_مرادی
دیدگاه ها (۰)

..هر صبح انڪَار ڪنارت عشق تلاوت مےشودو روزگار زندڪَے را با ل...

صبح شده تو خوابيدیكنارِ منروے دست من ومن نفس هايت را مے شمار...

چشمانت حادثه ی بی تکراری ست که برایم زیباترینغزلِ تاریخ را م...

💭دستم به تو نمی‌رسد، اما خیالمانگشت بر زلفِ تو می‌زند هر بار...

هر ذره از وجودم شعر می شودبی تاب خواستن توانتظار و شوق وصال ...

می سرایم "تو" و چشمان "تو" رانه سپیدی...نه غزل... تویی آن شع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط