از سرمه های چشمت شعری نشسته بر لب

از سرمه های چشمت شعری نشسته بر لب

پلکی بزن, بلرزان این جان مبتلا را...
دیدگاه ها (۱)

تنم بپوسد و خاکم به باد ریزه شودهنوز مهر تو باشد در استخوان ...

می نویسم که شب تار سحر میگرددیک نفر مانده ازین قوم که بر می ...

🌱🍒صدایت سوی من برگشت ورویت بر نمی گرددکه لب های تو با من مهر...

همچون شعر سپید زیباست ‌و رویای شیرین ِخواب های مرا ...به صبح...

تا ابد در شعرهایم بوی باران میدهی وصف آن دلدادگی در جمع یارا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط