يكى از همين جمعه ها
يكى از همين جمعه ها
خودم را بر مى دارم
ميانِ پياده روهاىِ هميشه مرده ى اين شهر
كه هيچ لبخندِ آشنايى، نمى يابى در آن .
يا بهتر بگويم: لبخندى نمى يابى!
در مركزى ترين نقطه اش مى نشينم
پايم را در يك كفش مى كنم؛
كه يا همين حالا
آشناترين لبخندِ دنيا را ، تحويلِ من ميدهى؛
يامن، همه ى روزهاى باقيمانده را
همين جا مى نشينم !
خط و نشان نمى كشم، اما
باوركن! من ديگر ، نگاه غريبه ها را
تاب و توانم نيست!
متن: #عادل_دانتیسم
࿔࿐ @gandom6433࿔࿐
خودم را بر مى دارم
ميانِ پياده روهاىِ هميشه مرده ى اين شهر
كه هيچ لبخندِ آشنايى، نمى يابى در آن .
يا بهتر بگويم: لبخندى نمى يابى!
در مركزى ترين نقطه اش مى نشينم
پايم را در يك كفش مى كنم؛
كه يا همين حالا
آشناترين لبخندِ دنيا را ، تحويلِ من ميدهى؛
يامن، همه ى روزهاى باقيمانده را
همين جا مى نشينم !
خط و نشان نمى كشم، اما
باوركن! من ديگر ، نگاه غريبه ها را
تاب و توانم نيست!
متن: #عادل_دانتیسم
࿔࿐ @gandom6433࿔࿐
۲.۲k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.