می خواهم از امروز شبیه باورم باشی
می خواهم از امروز شبیه باورم باشی
باید بیایی و خطای آخرم باشی
مردی شبیه تو تبر بر یاد من میزد
شاید دلیل اینهمه دردسرم باشی
می ترسم از تصویر بی رنگ زنی تنها
آیینه را برداری و دور وبرم باشی
سر رفته از حجم سکوتت ذهن این خانه
بی عقد و خطبه با نگاهی همسرم باشی
آغاز سرمای زمستان
تنپوش گرم و مهربان پیکرم باشی
باید بیایی و خطای آخرم باشی
مردی شبیه تو تبر بر یاد من میزد
شاید دلیل اینهمه دردسرم باشی
می ترسم از تصویر بی رنگ زنی تنها
آیینه را برداری و دور وبرم باشی
سر رفته از حجم سکوتت ذهن این خانه
بی عقد و خطبه با نگاهی همسرم باشی
آغاز سرمای زمستان
تنپوش گرم و مهربان پیکرم باشی
۶۱۰
۰۵ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.