سفید شدن موی سر با دیدن عذاب قبر /داستانی از آیت الله قاض
سفید شدن موی سر با دیدن #عذاب_قبر /داستانی از #آیت_الله_قاضی
#علامه_طباطبایی (رض)نقل کرد که:استاد ما عارف برجسته "حاج میرزا علی آقای قاضی "می گفت: در #نجف اشرف در نزدیکی ما،مادر یکی از دخترهای اِفَنْدِی ها(سنی های دولت عثمانی)فوت کرد.این دختر در مرگ #مادر ،بسیار ضجه و #گریه می کرد.وجدا ناراحت بود،وبا تشییع کنندگان تا کنار قبر مادرش آمد و آنقدر گریه و ناله کرد که همه حاضران به گریه افتادند.
هنگامی که جنازه مادر را در #قبر گذاشتند،دختر فریاد می زد:من از مادرم جدا نمی شوم،هر چه خواستند او را آرام کنند،مفید واقع نشد،دیدند اگر بخواهند با اجبار دختر را از مادر جدا کنند،ممکن است جانش به خطر بیفتد،سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند،ودختر هم پهلوی بدن مادر در قبر بماند،ولی روی قبر را از خاک انباشته نکنند،وفقط روی قبر را با تخته ای بپوشانند،ودریچه ای هم بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون بیاید.دختر در شب اول قبر،کنار مادر خوابید،
فردا آمدند و سر پوش را برداشتند تا ببینند بر سر دختر چه آمده است.دیدند تمام موهای سرش سفید شده است.پرسیدند چرا این طور شده ای؟در پاسخ گفت:
شب کنار جنازه مادرم در قبر خوابیدم،ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف ایستادند و یک شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد،آن دو فرشته مشغول سوال از عقائد مادرم شدند و او جواب می داد.سوال از #توحید نمودند،جواب درست داد،سوال از #نبوت نمودند،جواب درست داد که پیامبر من محمد بن عبدالله(ص) است.تا اینکه پرسیدند:#امام تو کیست؟آن مرد محترم که در وسط ایستاده بود گفت:
لَسْتُ لَها بِاِمامِ: " من امام او نیستم" (آن مرد محترم،امام علی (ع) بود.در این هنگام آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند که آتش آن به سوی آسمان زبانه می کشید.من بر اثر وحشت و ترس زیاد به این وضع که می بینید که همه موهای سرم سفید شده در آمدم.مرحوم قاضی می فرمودند:چون تمام طایفه آن دختر،در مذهب اهل تسنن بودند.تحت تاثیر این واقعه قرار گرفتند و شیعه شدند(زیرا این واقعه با مذهب تشیع،تطبیق می کرد.) و خود آن
دختر،جلوتر از آنها به مذهب تشیع،اعتقاد پیدا کرد.
معاد شناسی،علامه سید محمد حسین تهرانی،ج۳،ص۱۱۰
خدایا به درگاهت شکر که محب و شیعه مولا علی هستیم...
#شیعه
#تشیع
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#یا_علی
#یا_حیدر
پایگاه بسیج تلگرام @basijtv
#علامه_طباطبایی (رض)نقل کرد که:استاد ما عارف برجسته "حاج میرزا علی آقای قاضی "می گفت: در #نجف اشرف در نزدیکی ما،مادر یکی از دخترهای اِفَنْدِی ها(سنی های دولت عثمانی)فوت کرد.این دختر در مرگ #مادر ،بسیار ضجه و #گریه می کرد.وجدا ناراحت بود،وبا تشییع کنندگان تا کنار قبر مادرش آمد و آنقدر گریه و ناله کرد که همه حاضران به گریه افتادند.
هنگامی که جنازه مادر را در #قبر گذاشتند،دختر فریاد می زد:من از مادرم جدا نمی شوم،هر چه خواستند او را آرام کنند،مفید واقع نشد،دیدند اگر بخواهند با اجبار دختر را از مادر جدا کنند،ممکن است جانش به خطر بیفتد،سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند،ودختر هم پهلوی بدن مادر در قبر بماند،ولی روی قبر را از خاک انباشته نکنند،وفقط روی قبر را با تخته ای بپوشانند،ودریچه ای هم بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون بیاید.دختر در شب اول قبر،کنار مادر خوابید،
فردا آمدند و سر پوش را برداشتند تا ببینند بر سر دختر چه آمده است.دیدند تمام موهای سرش سفید شده است.پرسیدند چرا این طور شده ای؟در پاسخ گفت:
شب کنار جنازه مادرم در قبر خوابیدم،ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف ایستادند و یک شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد،آن دو فرشته مشغول سوال از عقائد مادرم شدند و او جواب می داد.سوال از #توحید نمودند،جواب درست داد،سوال از #نبوت نمودند،جواب درست داد که پیامبر من محمد بن عبدالله(ص) است.تا اینکه پرسیدند:#امام تو کیست؟آن مرد محترم که در وسط ایستاده بود گفت:
لَسْتُ لَها بِاِمامِ: " من امام او نیستم" (آن مرد محترم،امام علی (ع) بود.در این هنگام آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند که آتش آن به سوی آسمان زبانه می کشید.من بر اثر وحشت و ترس زیاد به این وضع که می بینید که همه موهای سرم سفید شده در آمدم.مرحوم قاضی می فرمودند:چون تمام طایفه آن دختر،در مذهب اهل تسنن بودند.تحت تاثیر این واقعه قرار گرفتند و شیعه شدند(زیرا این واقعه با مذهب تشیع،تطبیق می کرد.) و خود آن
دختر،جلوتر از آنها به مذهب تشیع،اعتقاد پیدا کرد.
معاد شناسی،علامه سید محمد حسین تهرانی،ج۳،ص۱۱۰
خدایا به درگاهت شکر که محب و شیعه مولا علی هستیم...
#شیعه
#تشیع
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#یا_علی
#یا_حیدر
پایگاه بسیج تلگرام @basijtv
۳.۰k
۱۵ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.