Part 16
Tae pov:
با دیدن گونه هایی که داشت به سرخی کشیده میشد خنده آرومی کردم و گونه هاشو بوسیدم چشماش درست شد و کلا شبیه لبو شد اینبار قهقه زدم و خودمو جمع و جور کردم اون پسر داشت با قلب من چیکار میکرد!
_نمی خوای به وی (v) بگی چرا اینجوری قرمز شدی؟ نمیخوای بگی چرا قلبت داره اینقدر سریع میزنه؟ ممکنه از جاش دربیادا!
تهیونگ میخواست به هر طریقی با پسرش حرف بزنه....تهیونگ! اروم باش! پسرتتتتت؟ با دیدن کوک که دهنشو باز کرده و میخواد چیزی بگه به مکالمه ذهنش توجه نکرد
_ا.اگه در بیاد چ.چیکار میکنی؟
آخه کیوتت نمیتونم لوی خودمو برای بوسیدنت بگیرم ولی مجبورم کیوتک حیف که الان بیمارستانیم وگرنه...تهیونگ ای کاش این مغز منحرفتو یکم کنترل کنی
_میگیرمش!
جونگکوک با شنیدن حرف پسر بزرگتر سرشو پایین برد و بیشتر سرخ شد ، تهیونگ زیر چونه کوک رو گرفت و سرشو بلند کرد
_جونگکوک ، هیچ وقت خودتو از من پنهون نکن کسی که قرارم عاشقت باشه منم هیچ کس نمیتونه جز من بهت دست بزنه دستی که بهت بخوره رو میشکنم تو فقط برای منی جونگکوک....تو مال منی!
Kook pov:
چشمام پر شدن نمیتونستم باور کنم خودمو توی بغلش پرت کردم و دستامو دور گردنش حلقه کردم ، سرمو روی شونش گذاشتم و آروم اشک ریختم این اشک شوقه! مسی که عاشقشم دوسم داره و است بیشتر از حد باوره! (پسرم یکم زیاده روی نکردی؟ در حد باور نیست؟ جدی؟ هعی هر چی تو بگی)
بعد چند دقیقه از اون حالت بیرون اومدیم نمی تونستیم همو ببوسیم...یه روز اون فقط یه تازه وارد بود ، اما الان شده کل زندگیم با سرفه های یکی سرمو با وحشت سمت صدا چرخوندم با دیدن اون فرد اه آسوده ای کشیدم
_اههه جونی هیونگگ!
جونگکوک خطاب به نامجون گفت
_اهم بد موقع مزاحم شدم ولی الان باید بریم پیش جین بهوش اومده جیهوپ بهم پیام داده میخواد بکشدشون فک کنم اگه تا چند دقیقه اونجا نباشیم باید دعای کمیل بخونیم (چه ربطی داشت؟ نمیدونم)
نامجون گفت و با خنده کمرنگی به طرف آسانسور حرکت کردن
پسرم جونگمین ^^
اسلاید دو
..........
سلااام چطورینننن؟
با دیدن گونه هایی که داشت به سرخی کشیده میشد خنده آرومی کردم و گونه هاشو بوسیدم چشماش درست شد و کلا شبیه لبو شد اینبار قهقه زدم و خودمو جمع و جور کردم اون پسر داشت با قلب من چیکار میکرد!
_نمی خوای به وی (v) بگی چرا اینجوری قرمز شدی؟ نمیخوای بگی چرا قلبت داره اینقدر سریع میزنه؟ ممکنه از جاش دربیادا!
تهیونگ میخواست به هر طریقی با پسرش حرف بزنه....تهیونگ! اروم باش! پسرتتتتت؟ با دیدن کوک که دهنشو باز کرده و میخواد چیزی بگه به مکالمه ذهنش توجه نکرد
_ا.اگه در بیاد چ.چیکار میکنی؟
آخه کیوتت نمیتونم لوی خودمو برای بوسیدنت بگیرم ولی مجبورم کیوتک حیف که الان بیمارستانیم وگرنه...تهیونگ ای کاش این مغز منحرفتو یکم کنترل کنی
_میگیرمش!
جونگکوک با شنیدن حرف پسر بزرگتر سرشو پایین برد و بیشتر سرخ شد ، تهیونگ زیر چونه کوک رو گرفت و سرشو بلند کرد
_جونگکوک ، هیچ وقت خودتو از من پنهون نکن کسی که قرارم عاشقت باشه منم هیچ کس نمیتونه جز من بهت دست بزنه دستی که بهت بخوره رو میشکنم تو فقط برای منی جونگکوک....تو مال منی!
Kook pov:
چشمام پر شدن نمیتونستم باور کنم خودمو توی بغلش پرت کردم و دستامو دور گردنش حلقه کردم ، سرمو روی شونش گذاشتم و آروم اشک ریختم این اشک شوقه! مسی که عاشقشم دوسم داره و است بیشتر از حد باوره! (پسرم یکم زیاده روی نکردی؟ در حد باور نیست؟ جدی؟ هعی هر چی تو بگی)
بعد چند دقیقه از اون حالت بیرون اومدیم نمی تونستیم همو ببوسیم...یه روز اون فقط یه تازه وارد بود ، اما الان شده کل زندگیم با سرفه های یکی سرمو با وحشت سمت صدا چرخوندم با دیدن اون فرد اه آسوده ای کشیدم
_اههه جونی هیونگگ!
جونگکوک خطاب به نامجون گفت
_اهم بد موقع مزاحم شدم ولی الان باید بریم پیش جین بهوش اومده جیهوپ بهم پیام داده میخواد بکشدشون فک کنم اگه تا چند دقیقه اونجا نباشیم باید دعای کمیل بخونیم (چه ربطی داشت؟ نمیدونم)
نامجون گفت و با خنده کمرنگی به طرف آسانسور حرکت کردن
پسرم جونگمین ^^
اسلاید دو
..........
سلااام چطورینننن؟
۸.۰k
۲۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.