ترانه ی حرم
ترانه ی حرم
در نـفـسـهـایـش حرم را داد زد
مـــادرم نــامِ تــو را فـــریــاد زد
آنـقـدر نـامِ تـو شـیـرین بود که
نقشِ تـو در بـیـسـتـون فرهـاد زد
گفت آیا بـاز روشـن مـی شـوی
مرهمِ این زخمِ بر تـن مــی شوی
مـادرم بـا چـشـمهای گـریه دار
گفت آقا ضـامـنِ مـن مــی شوی
گـفت آقـا ، جانِ من جانم تویی
یـا رضـا خـورشـیـدِ ایـمانم تویی
دستهایـش بر ضریحت بوسه زد
گـفـت مـی بینی که درمانم تویی
دل شکـستـه از غـمِ این روزگار
نا امید و بـی صــدا و بــی قــرار
نـاگـهـان در امـتـداد مـعـجـزه
دید حاجتهای خود در چشمِ یــار
در مـیـانِ صـحـنِ او پروانه شد
گشت دورِ خانه اش دیوانـه شد
دیدم از دنیا چـگونـه دل بـریـد
مادرم بـا دردهـا بـیـگـانــه شـد
#مسعود_خدابنده_لو
#مذهبی
در نـفـسـهـایـش حرم را داد زد
مـــادرم نــامِ تــو را فـــریــاد زد
آنـقـدر نـامِ تـو شـیـرین بود که
نقشِ تـو در بـیـسـتـون فرهـاد زد
گفت آیا بـاز روشـن مـی شـوی
مرهمِ این زخمِ بر تـن مــی شوی
مـادرم بـا چـشـمهای گـریه دار
گفت آقا ضـامـنِ مـن مــی شوی
گـفت آقـا ، جانِ من جانم تویی
یـا رضـا خـورشـیـدِ ایـمانم تویی
دستهایـش بر ضریحت بوسه زد
گـفـت مـی بینی که درمانم تویی
دل شکـستـه از غـمِ این روزگار
نا امید و بـی صــدا و بــی قــرار
نـاگـهـان در امـتـداد مـعـجـزه
دید حاجتهای خود در چشمِ یــار
در مـیـانِ صـحـنِ او پروانه شد
گشت دورِ خانه اش دیوانـه شد
دیدم از دنیا چـگونـه دل بـریـد
مادرم بـا دردهـا بـیـگـانــه شـد
#مسعود_خدابنده_لو
#مذهبی
۶۱۰
۱۰ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.