پارت دهم فیک عشق در کنسرت
پارت دهم فیک عشق در کنسرت:
(یک روز قبل از مرخص شدنِ جونگکوک از بیمارستان)
+سلام خوبی ببین چه چیزایی برات آوردم خیلی خوشمزه ان اینا
-واییییی سلام مرسی بیا اینجا
+نه مرسی همینجا خوبه
راستش اومدم درمورد یه چیزی باهات حرف بزنم
-اوم خب چیشده بگو
+فقط میترسم بگم
-جون به لبم کردی بگو دیگه
+خب من..........
(اعضا همشون با هم وارد اتاق میشن)
جین:او بد موقع اومدیم ما بریم
-نه نه بمونین میونگ اومده بود بهم این خوشمزه ها رو بده
تهیونگ:اوم خب اون همه رو تنهایی نمیتونی بخوری پس خانم میونگ برای همه گرفتن
+دو نکته:بله خیلی زیاد گرفتم واسه ی همه ی شما نکته دوم اینکه لطفاً من رو به اسم صدا کنید آقای کیم
تهیونگ:خب باشه به همچنین فکر کنم قراره زیاد هم رو ببینیم
میتونیم دوست باشیم
+چرا که نه البته چه فن خوش شانسیم من😂(واقعا هم)
(خوردن خوراکی ها و کمی حرف زدن و بعدش رفتنِ اعضا)
-خب چی می خواستی بگی
+میخواستم بگم که........
(دیش دی ری دیری دین)
وای موبایلم
یه لحظه صبر کن مامانمه
+الو سلام مامان خوبی
٫سلام میونگ بدو بیا خونه مهمون داریم یه عالمه مهمون همین الان بیا
+خب مامان من پیش دوستم هستم نمیتونم
٫گفتم بیا تنهایی نمیتونیم توی راه یکم میوه و سبزیجات هم بگیر
+ب....باشه
خدافظ مامان
وای ببخشید جونگکوک باید برم ولی فردا حتما میام شنیدم ساعت ۲ بعد از ظهر مرخص میشی پس حتما زودتر میام
الان باید برم ببخشید
-پس....پس حرفت چی؟
+بهت میگم بعداً واقعا باید برم مامانم کمک نیاز داره
-ب...باشه ولی یادت نره ها
+یادم نمیره خدافظ
-خد....خدافظ
بریم پارت بعد
(یک روز قبل از مرخص شدنِ جونگکوک از بیمارستان)
+سلام خوبی ببین چه چیزایی برات آوردم خیلی خوشمزه ان اینا
-واییییی سلام مرسی بیا اینجا
+نه مرسی همینجا خوبه
راستش اومدم درمورد یه چیزی باهات حرف بزنم
-اوم خب چیشده بگو
+فقط میترسم بگم
-جون به لبم کردی بگو دیگه
+خب من..........
(اعضا همشون با هم وارد اتاق میشن)
جین:او بد موقع اومدیم ما بریم
-نه نه بمونین میونگ اومده بود بهم این خوشمزه ها رو بده
تهیونگ:اوم خب اون همه رو تنهایی نمیتونی بخوری پس خانم میونگ برای همه گرفتن
+دو نکته:بله خیلی زیاد گرفتم واسه ی همه ی شما نکته دوم اینکه لطفاً من رو به اسم صدا کنید آقای کیم
تهیونگ:خب باشه به همچنین فکر کنم قراره زیاد هم رو ببینیم
میتونیم دوست باشیم
+چرا که نه البته چه فن خوش شانسیم من😂(واقعا هم)
(خوردن خوراکی ها و کمی حرف زدن و بعدش رفتنِ اعضا)
-خب چی می خواستی بگی
+میخواستم بگم که........
(دیش دی ری دیری دین)
وای موبایلم
یه لحظه صبر کن مامانمه
+الو سلام مامان خوبی
٫سلام میونگ بدو بیا خونه مهمون داریم یه عالمه مهمون همین الان بیا
+خب مامان من پیش دوستم هستم نمیتونم
٫گفتم بیا تنهایی نمیتونیم توی راه یکم میوه و سبزیجات هم بگیر
+ب....باشه
خدافظ مامان
وای ببخشید جونگکوک باید برم ولی فردا حتما میام شنیدم ساعت ۲ بعد از ظهر مرخص میشی پس حتما زودتر میام
الان باید برم ببخشید
-پس....پس حرفت چی؟
+بهت میگم بعداً واقعا باید برم مامانم کمک نیاز داره
-ب...باشه ولی یادت نره ها
+یادم نمیره خدافظ
-خد....خدافظ
بریم پارت بعد
- ۶.۱k
- ۲۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط