دست من بید شد از ترس معلم

دِست مَن بید شد، اَز ترس معلم

سَرخط ; بچ ـِه هآ حَرف نباَشد، بنویسید فقط !

باَبآ غَم نآن میخوردِ و مآ ناَن را

طوفاَن و تلآطم شدِه اَست،

هیِ بچَرخید, خُدا پشت خُدا گم شدِه اَست ..
دیدگاه ها (۱)

تو آرزوـیِ منــی...!اما نشــد که بِشــه...!

~[گـاهـی آدَم ، خـودَش را کَـم دآرَد . . .]~ ~[میخوـآهَمـ ع...

هی فلانی ، من زاده ی تنهاییم … خدا تو را برای “او” نگه دارد...

دلــم هــوس شکلاتـی رو داره کــه تـو نـصفـش و گـاز زدی ♥

زندگی نامعلوم

گزیده چرند و پرند

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط