عده ای می گویند «به عقاید هم احترام بگذاریم». من این جمله
عدهای میگویند «به عقاید هم احترام بگذاریم». من این جمله را از چند جهت بیمعنا و بیخاصیت میدانم. اول آنکه آن رویِ این حرف چیست؟ یعنی عقایدی هم هستند که احترامگذاشتنی نیستند. خب، مرز بین دو عقیدهی احترامپذیر و احترامناپذیر در چه چیزی و در کجاست؟ از کجا به بعد دیگر نمیتوان به عقیدهای احترام گذاشت؟ درواقع یک عقیده چه خطوط قرمزی را و چه مرزهایی را باید درنوردد تا دیگر شایستهی احترام نباشد؟ و در این دنیای متکثر و رنگارنگ، این مرز و خطوط قرمز را چه کسی تعیین میکند؟ کدام اندیشه ادعای شناسایی دقیق این مرز را دارد؟
دوم آنکه اصلا عقیده مگر احترامگذاشتنی است؟ من میگویم خیر! بلکه عقیده، نقدکردنی، پذیرفتنی یا رد کردنی است؛ این جمله همانقدر نچسب و نابالغ است که بگوییم غذا پوشیدنی است، یا نقاشی راندنی است، یا کتابْ پختنی است. عقیده را میخوانیم، در آن میاندیشیم، نقاط قوت و ضعفش را پیدا میکنیم، و در نهایت تایید یا رد میکنیم.
سوم آنکه «چگونه» به یک عقیده میتوان احترام گذاشت؟ مثلا من در مواجهه با یک انسان، به احترام او برمیخیزم، عرض ادب میکنم، لبخند میزنم و قصعلیهذا. اما احترام به عقیدهای که آن را نمیپذیرم/میپذیرم و توسعهاش را مضر/مفید به حال خود و جامعه میدانم، چگونه شدنی خواهد بود؟ کیفیتش چگونه است؟ چه باید بکنم که بگویند دارم به آن عقیده احترام میگذارم؟
در پایان، گمان میکنم آنهایی که چنین ادعایی دارند، عمدتا برای فرار از ارائهی دلیل برای اثبات یافتههایشان و یا فقدان معنای قابل اعتنا در باورهای خود، به چنین تناقضی تن میدهند.
نویسنده متن:
ناشناس
دوم آنکه اصلا عقیده مگر احترامگذاشتنی است؟ من میگویم خیر! بلکه عقیده، نقدکردنی، پذیرفتنی یا رد کردنی است؛ این جمله همانقدر نچسب و نابالغ است که بگوییم غذا پوشیدنی است، یا نقاشی راندنی است، یا کتابْ پختنی است. عقیده را میخوانیم، در آن میاندیشیم، نقاط قوت و ضعفش را پیدا میکنیم، و در نهایت تایید یا رد میکنیم.
سوم آنکه «چگونه» به یک عقیده میتوان احترام گذاشت؟ مثلا من در مواجهه با یک انسان، به احترام او برمیخیزم، عرض ادب میکنم، لبخند میزنم و قصعلیهذا. اما احترام به عقیدهای که آن را نمیپذیرم/میپذیرم و توسعهاش را مضر/مفید به حال خود و جامعه میدانم، چگونه شدنی خواهد بود؟ کیفیتش چگونه است؟ چه باید بکنم که بگویند دارم به آن عقیده احترام میگذارم؟
در پایان، گمان میکنم آنهایی که چنین ادعایی دارند، عمدتا برای فرار از ارائهی دلیل برای اثبات یافتههایشان و یا فقدان معنای قابل اعتنا در باورهای خود، به چنین تناقضی تن میدهند.
نویسنده متن:
ناشناس
۲۲.۱k
۲۲ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.