من زخم های بینظیری به تن دارم

من زخم های بینظیری به تـــَـن دارم
امــا ... #تـــو مـهربان ترینشان بودی !
عمیـق ترینشان ، عـزیز ترینشان ...
بعد از تو آدمــها ، تنها خراش های کوچکی بودند بر پوستم
که هیچ کدامشان به پـای #تــو نرسیدند !
بعد از تو آدمــها ، تنها خراش های کوچکی بودند
که تو را از #یـــاد ببرند ، امـا نبـُردند !!!

دلــم #فـــریاد می خواهد
ولی در انـزوای #خــویش ،
چه بی آزار با دیــوار نجــوا می كنم هــر شب ...


#دلنوشته_های_من
#غمگین
#تنهایی
#دیوار
دیدگاه ها (۰)

از داستان‌های زندگی،به #خواب پناه می‌برمو از داستان‌های خواب...

وقتیکه شب نزدیک می‌شود و تو سرشار از رویا می‌شویو مانند یک ک...

امشب ،پلک هایم سنگینِ خوابـند امـــا ...هنوز آنها را روی هم ...

هـــر #شب ،لا به لای اینهمه تنهــایی آرزوهــایم رابر روی پاه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط