رسم ایستادگی
#رسم_ایستادگی
#قصه_اول
#فاطمه
🔻 🔻 🔻
قصه ی ما قصه ی #دختر بیست ساله ایه به اسم#فاطمه
دختری که بعد از زمین گیر شدن پدر و مادر بیمارش؛ علیرغم استعداد و اشتیاقش به تحصیل؛ به اجبار درس رو رها میکنه تا بتونه تأمین معیشت خونوادشو بعهده بگیره...
#فاطمه یه #برادر و #خواهر هم داره
که #برادر برای اینکه بتونه کمک خرج خونوادش باشه مدتی توی یه کارگاه نجاری مشغول به کار میشه و از بد روزگار؛ دستِ خودشو از ناحیه مچ زیر اره برقی از دست میده؛ و برای اینکه سربار خونواده نباشه؛ اونا رو ترک میکنه و مدتیه خبری ازش نیست...
#خواهر فاطمه هم که ازدواج کرده و به #ماهشهرمهاجرت کرده؛ متاسفانه با #سرطان_خون دست و پنجه نرم میکنه و هر چهارماه یکبار برای درمان به تهران میاد که با وضعیتی که دارن میتونید حدس بزنید که چه درمانی؟؟؟؟!!!!
پدر و مادر میانسال #فاطمه هر دو بیمار و معیوب اند و هرکدوم برای دیگری پرستار...
از همه ی اینها دلخراشتر محل زندگی این خونواده است؛ که در دو اتاق بسیار کوچیک و نامناسب؛ بدون داشتن ساده ترین امکانات گرمایشی و سرمایشی (اونهم توی گرمترین روزای سال- و هینطور چند ماه دیگه توی فصل سرد سال؛ بخاطر نداشتن کولر و بخاری و قدرت پرداخت هزینه های آب و برق) زندگی میکنن...
اینها تازه بخش کوچکی از مشکلای این خونوادس؛ طبیعتاً برای خونواده ی آبروداری مثل#خونواده_فاطمه مشکلات مگوی دیگه ای هم وجود داره...
مشکل #مسکن اونها که بارها و بارها اونا رو بی خانه مان و سرگشته ی کوچه و خیابون کرده؛
حالاهم بخاطر نداشتن قدرت پرداخت اجاره بها؛ صاحبخونه دنبال گرفتن #حکم_تخلیه اونهاست که مساویه با آوارگی دوباره ی این خونواده...
خونواده ای که تنها منبع درآمدشون درحال حاضر#یارانه هاییه که بزور میتونه گوشه ای از شکمشون رو سیر کنه!
کمک برای حل مشکل #مسکن شون
درمان پدر و مادر #فاطمه
تأمین معیشت و مایحتاج زندگیشون
ادامه ی تحصیل #فاطمه
حمایت از #پسر_معلول_خونواده و درمانش
اولویتها و نیازای اساسی این خونوادست...
#قصه_اول
#فاطمه
🔻 🔻 🔻
قصه ی ما قصه ی #دختر بیست ساله ایه به اسم#فاطمه
دختری که بعد از زمین گیر شدن پدر و مادر بیمارش؛ علیرغم استعداد و اشتیاقش به تحصیل؛ به اجبار درس رو رها میکنه تا بتونه تأمین معیشت خونوادشو بعهده بگیره...
#فاطمه یه #برادر و #خواهر هم داره
که #برادر برای اینکه بتونه کمک خرج خونوادش باشه مدتی توی یه کارگاه نجاری مشغول به کار میشه و از بد روزگار؛ دستِ خودشو از ناحیه مچ زیر اره برقی از دست میده؛ و برای اینکه سربار خونواده نباشه؛ اونا رو ترک میکنه و مدتیه خبری ازش نیست...
#خواهر فاطمه هم که ازدواج کرده و به #ماهشهرمهاجرت کرده؛ متاسفانه با #سرطان_خون دست و پنجه نرم میکنه و هر چهارماه یکبار برای درمان به تهران میاد که با وضعیتی که دارن میتونید حدس بزنید که چه درمانی؟؟؟؟!!!!
پدر و مادر میانسال #فاطمه هر دو بیمار و معیوب اند و هرکدوم برای دیگری پرستار...
از همه ی اینها دلخراشتر محل زندگی این خونواده است؛ که در دو اتاق بسیار کوچیک و نامناسب؛ بدون داشتن ساده ترین امکانات گرمایشی و سرمایشی (اونهم توی گرمترین روزای سال- و هینطور چند ماه دیگه توی فصل سرد سال؛ بخاطر نداشتن کولر و بخاری و قدرت پرداخت هزینه های آب و برق) زندگی میکنن...
اینها تازه بخش کوچکی از مشکلای این خونوادس؛ طبیعتاً برای خونواده ی آبروداری مثل#خونواده_فاطمه مشکلات مگوی دیگه ای هم وجود داره...
مشکل #مسکن اونها که بارها و بارها اونا رو بی خانه مان و سرگشته ی کوچه و خیابون کرده؛
حالاهم بخاطر نداشتن قدرت پرداخت اجاره بها؛ صاحبخونه دنبال گرفتن #حکم_تخلیه اونهاست که مساویه با آوارگی دوباره ی این خونواده...
خونواده ای که تنها منبع درآمدشون درحال حاضر#یارانه هاییه که بزور میتونه گوشه ای از شکمشون رو سیر کنه!
کمک برای حل مشکل #مسکن شون
درمان پدر و مادر #فاطمه
تأمین معیشت و مایحتاج زندگیشون
ادامه ی تحصیل #فاطمه
حمایت از #پسر_معلول_خونواده و درمانش
اولویتها و نیازای اساسی این خونوادست...
۴.۶k
۳۰ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.