آقا جان سلام!
آقا جان سلام!
هر صبح که خورشید طلوع میکند، با یاد و امید تو روزم را شروع میکنم.
آقا جان! من هر روز صبح با یاد شما دفتر زندگانیام را باز میکنم و با یاد شما آن را میبندم، امّا حیف که چشمان ناقابل من، لیاقت دیدار شما را ندارد.
آری! میدانم که با این چشمانم که هدیه ی معبودم است؛ چه کردهام؟! میدانم که این هدیه را به دست دیو نفس سپردهام، امّا آقا جان! حرف من با شما این است که در این دنیای وانفسا مرا رها نکنی.
آقا جان! صبحهای جمعه که دعای ندبهات را گوش میکنم، احساس میکنم که در کنارم نشستهای و با من زمزمه میکنی.
آقا جان! عصرهای خاکستری جمعه چه دلگیر است! وقتی بدون حضور تو، در زیارت آل یاسین و دعای سمات شرکت میکنم و به یادت اشک غربت و بی رنگی غروب را میریزم.
آقا جان! چراغ دلم به دست تو روشن شده و میخواهم آن را به دست بگیری.
آقا جان! وقتی تو بیایی، اقاقیها به میمنت قدومت فرشهای زمین را آذین میبندند. خورشید، گیسوانش را سر راهت پهن میکند. آسمان، اشک شوق جاری کرده و نیلوفرها نیز به میمنت حضورت چشمان اشک بار خود را بههاله ی شوق میپوشانند.
وقتی تو بیایی؛ جهان با عدل و دادت هم قرین میشود. وقتی تو بیایی؛ فلسطین از چنگال ظلم رها میشود. دیگر هیچ فقیری باقی نمیماند، و دیگر هیچ ظالمی به مظلومی ظلم نمی کند.
آقا جان! بیا و انتقام سیلی زهرا را بگیر! بیا و فریادرس فریادخواهان باش! بیا که کعبه انتظارت را میکشد! بیا که غربت کربلا تو را میخواهد! بیا که فریاد «یابن الزهراء» بر جای جای شلمچه بلند است! هر جای این منطقه که قدم میگذاشتم، احساس میکردم تو در کنار منی و نوای رزمندگان را میشنوی. پس بیا و ما را بیش از این منتظر مگذار!
#امام_زمان_عج #کهنمو @shahidjodeiry @kahnamu @kahnamu @shahidjodeiry.blogfa.com #پاسدار_شهید_جدیری_کهنمو_ئی #گلزار_شهدای_کهنمو
هر صبح که خورشید طلوع میکند، با یاد و امید تو روزم را شروع میکنم.
آقا جان! من هر روز صبح با یاد شما دفتر زندگانیام را باز میکنم و با یاد شما آن را میبندم، امّا حیف که چشمان ناقابل من، لیاقت دیدار شما را ندارد.
آری! میدانم که با این چشمانم که هدیه ی معبودم است؛ چه کردهام؟! میدانم که این هدیه را به دست دیو نفس سپردهام، امّا آقا جان! حرف من با شما این است که در این دنیای وانفسا مرا رها نکنی.
آقا جان! صبحهای جمعه که دعای ندبهات را گوش میکنم، احساس میکنم که در کنارم نشستهای و با من زمزمه میکنی.
آقا جان! عصرهای خاکستری جمعه چه دلگیر است! وقتی بدون حضور تو، در زیارت آل یاسین و دعای سمات شرکت میکنم و به یادت اشک غربت و بی رنگی غروب را میریزم.
آقا جان! چراغ دلم به دست تو روشن شده و میخواهم آن را به دست بگیری.
آقا جان! وقتی تو بیایی، اقاقیها به میمنت قدومت فرشهای زمین را آذین میبندند. خورشید، گیسوانش را سر راهت پهن میکند. آسمان، اشک شوق جاری کرده و نیلوفرها نیز به میمنت حضورت چشمان اشک بار خود را بههاله ی شوق میپوشانند.
وقتی تو بیایی؛ جهان با عدل و دادت هم قرین میشود. وقتی تو بیایی؛ فلسطین از چنگال ظلم رها میشود. دیگر هیچ فقیری باقی نمیماند، و دیگر هیچ ظالمی به مظلومی ظلم نمی کند.
آقا جان! بیا و انتقام سیلی زهرا را بگیر! بیا و فریادرس فریادخواهان باش! بیا که کعبه انتظارت را میکشد! بیا که غربت کربلا تو را میخواهد! بیا که فریاد «یابن الزهراء» بر جای جای شلمچه بلند است! هر جای این منطقه که قدم میگذاشتم، احساس میکردم تو در کنار منی و نوای رزمندگان را میشنوی. پس بیا و ما را بیش از این منتظر مگذار!
#امام_زمان_عج #کهنمو @shahidjodeiry @kahnamu @kahnamu @shahidjodeiry.blogfa.com #پاسدار_شهید_جدیری_کهنمو_ئی #گلزار_شهدای_کهنمو
۱.۸k
۰۸ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.