ميدوني موقع تولد وقتي خدا داشت بدرقمون ميکرد چي گفت؟
ميدوني موقع تولد وقتي خدا داشت بدرقمون ميکرد چي گفت؟
گفت داري به دنیایی ميري که غرورت رو مي شکنن،
و به احساس پاکت سيلي ميزنن، نکنه ناراحت بشي.
من تو کوله پشتيت عشق گذاشتم، تا ببخشي.
خنده گذاشتم، تا بخندي.
اشک گذاشتم، تا گريه کني.
و مرگ گذاشتم ، تا بدوني دنيا ارزش بدي کردن رو نداره...
گفت داري به دنیایی ميري که غرورت رو مي شکنن،
و به احساس پاکت سيلي ميزنن، نکنه ناراحت بشي.
من تو کوله پشتيت عشق گذاشتم، تا ببخشي.
خنده گذاشتم، تا بخندي.
اشک گذاشتم، تا گريه کني.
و مرگ گذاشتم ، تا بدوني دنيا ارزش بدي کردن رو نداره...
۶۳۸
۱۰ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.