💌
💌
نامه ای به #امام_زمان(ع)
.
✨ به نام آفریدگار یاس های سپید و لطیف و سلام بر بهشتیان
💓 در جاده ای به بلندای تاریخ در انتظارت نشستم و تو ای تک سوار مرکب عشق در واهی دیوار دل به سوی توست، در پس کوچه های فراق و غربت زار و پریشان به دنبالت می گردم و عاجزانه ترین نگاه ها را نثارت می کنم ، ببین که ضمیر دلم بی تو کوهی از تنهایی است .
.
💔 💔 کجایی ای ترنم زیبای بهاری ، ای صدای خسته زمین به گوش فلک ، ای بلند سرور، سروستان طاها! چه قدر طولانی است سفرت ، آن روز که برای اولین بار رفتی نمی دانستم سفری چنین طولانی در پیش داری . شاید آن روز خودت هم نمی دانستی .
.
💓 💘 چقدر سخت است انتظار، اصلاً انتظار چه واژه غریب و تنهایی است انگار که این واژه را فقط برای تو آ-فریدند.😔 😔
.
☁ ️⛅ ️❄ ️هوای قفس سرد و زخمی است ، بوی درد را می دهد. بوی شکنجه می دهد. بوی اسارت را می دهد. بوی مرگ را می دهد. قمریان یکی یکی می میرند و لحظة لقایت را با خود دفن می کنند و تو همچنان دوری ، دورتر از دور
.
🍃 🌿 🌾 پرستوهای مهاجر در کوچشان تو را می خوانند و قمریان در بند، آواز تو را سر می دهند.
.
پس چرا نمی آیی؟ ای عزیز، ای روشن تر از سپیده ! چرا نمی آیی ؟ ای بهانة دل ...
.
☁ ️⛅ ️ابری من! من تو را در قفس غنچه تماشا می کنم . در سکوت دل دریایی رود، در هق هق ابر در ناز گل سرخ به هنگام نسیم ... .
.
🌎 خدایا! این شب ظلمانی کی تمام می شود و سحر سوار بر مرکب نواز نور از دل می رسد.
.
🌱 🌹 بهارا! ای روشن ترین ترانة امید و ای سبزترین آشنای صمیمی !
.
ای امید امیدواران ! ای شمس عالم افروز که با نقاب غیبت به پشت ابرها پنهانی ، بیا، بیا.
.
🌸 که دیگر زمین به سختی نفس می کشد. صدای ناله ات از دور می آید، کجایی ؟ تو را می بینم . بیا و از خود برایم بگو.ساعت ها برایت از غم ایام شکوه کردم چه می شود لحظه ای مهمان دل طوفان زدة من باشی ؟!
.
◀ ️◀ ️بیایی و از داغ های نهان در دل بگویی ، از تاریخ طوفان زدة هستی ، از سر بریدة حق ، از غربت و تنهایی آلاله از یاس کبود، از سینة صد چاک شدة شقایق ، و از شاخة طوبی ! .
💎 💎 اما می آیی ، می دانم که می آیی و در جسمی زیبا دلم را چراغانی می کنی و من هم در انتظار آن لحظة سبز به همراه گل سرخ و یاس سپید می مانم . .
من از امروز تا فردا و فرداها باز هم هر روز روی جاده های مه گرفته به انتظار خواهم نشست . می دانم که روزی تو می آیی تا آن روز ای سبزترین خاطرة من ، چشمانم را به احترامت نخواهم بست .
👣 👣 👣 . برایم مجالی نمانده است. چشم انتظار تو هستم تا انتها می نویسم، باز هم نامه ای می نویسم...
👇 ↕ 👇
°°°•••یک قدم تا خدا•••°°°
https://telegram.me/yek_qadam_ta_khoda
نامه ای به #امام_زمان(ع)
.
✨ به نام آفریدگار یاس های سپید و لطیف و سلام بر بهشتیان
💓 در جاده ای به بلندای تاریخ در انتظارت نشستم و تو ای تک سوار مرکب عشق در واهی دیوار دل به سوی توست، در پس کوچه های فراق و غربت زار و پریشان به دنبالت می گردم و عاجزانه ترین نگاه ها را نثارت می کنم ، ببین که ضمیر دلم بی تو کوهی از تنهایی است .
.
💔 💔 کجایی ای ترنم زیبای بهاری ، ای صدای خسته زمین به گوش فلک ، ای بلند سرور، سروستان طاها! چه قدر طولانی است سفرت ، آن روز که برای اولین بار رفتی نمی دانستم سفری چنین طولانی در پیش داری . شاید آن روز خودت هم نمی دانستی .
.
💓 💘 چقدر سخت است انتظار، اصلاً انتظار چه واژه غریب و تنهایی است انگار که این واژه را فقط برای تو آ-فریدند.😔 😔
.
☁ ️⛅ ️❄ ️هوای قفس سرد و زخمی است ، بوی درد را می دهد. بوی شکنجه می دهد. بوی اسارت را می دهد. بوی مرگ را می دهد. قمریان یکی یکی می میرند و لحظة لقایت را با خود دفن می کنند و تو همچنان دوری ، دورتر از دور
.
🍃 🌿 🌾 پرستوهای مهاجر در کوچشان تو را می خوانند و قمریان در بند، آواز تو را سر می دهند.
.
پس چرا نمی آیی؟ ای عزیز، ای روشن تر از سپیده ! چرا نمی آیی ؟ ای بهانة دل ...
.
☁ ️⛅ ️ابری من! من تو را در قفس غنچه تماشا می کنم . در سکوت دل دریایی رود، در هق هق ابر در ناز گل سرخ به هنگام نسیم ... .
.
🌎 خدایا! این شب ظلمانی کی تمام می شود و سحر سوار بر مرکب نواز نور از دل می رسد.
.
🌱 🌹 بهارا! ای روشن ترین ترانة امید و ای سبزترین آشنای صمیمی !
.
ای امید امیدواران ! ای شمس عالم افروز که با نقاب غیبت به پشت ابرها پنهانی ، بیا، بیا.
.
🌸 که دیگر زمین به سختی نفس می کشد. صدای ناله ات از دور می آید، کجایی ؟ تو را می بینم . بیا و از خود برایم بگو.ساعت ها برایت از غم ایام شکوه کردم چه می شود لحظه ای مهمان دل طوفان زدة من باشی ؟!
.
◀ ️◀ ️بیایی و از داغ های نهان در دل بگویی ، از تاریخ طوفان زدة هستی ، از سر بریدة حق ، از غربت و تنهایی آلاله از یاس کبود، از سینة صد چاک شدة شقایق ، و از شاخة طوبی ! .
💎 💎 اما می آیی ، می دانم که می آیی و در جسمی زیبا دلم را چراغانی می کنی و من هم در انتظار آن لحظة سبز به همراه گل سرخ و یاس سپید می مانم . .
من از امروز تا فردا و فرداها باز هم هر روز روی جاده های مه گرفته به انتظار خواهم نشست . می دانم که روزی تو می آیی تا آن روز ای سبزترین خاطرة من ، چشمانم را به احترامت نخواهم بست .
👣 👣 👣 . برایم مجالی نمانده است. چشم انتظار تو هستم تا انتها می نویسم، باز هم نامه ای می نویسم...
👇 ↕ 👇
°°°•••یک قدم تا خدا•••°°°
https://telegram.me/yek_qadam_ta_khoda
۱۲.۶k
۱۶ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.