🖱هفت درس شاعر ناشناس
🖱هفت درس شاعر ناشناس
درس اول:
عشق را بی معرفت معنا مڪن
زر نداری،مشت خود را وا مڪن
درس دوم:
گر نداری دانش ترڪیب رنگ
بین گلها زشت یا زیبا مڪن
درس سوم:
پیرو خورشید یا آیینه باش
هرچه عریان دیده ای افشا مڪن
درس چهارم:
ای ڪه از لرزیدن دل آگهی
هیچڪس را هیچ جا رسوا مڪن
درس پنجم:
دل شود روشن ز شمع اعتراف
با ڪسی ار بد کرده ای حاشا مڪن
درس ششم:
زر بدست طفل دادن ابلهی است
اشڪ را نذر غم دنیا مڪن
درس هفتم:
خوب دیدن شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن پیدا مڪن..
درس اول:
عشق را بی معرفت معنا مڪن
زر نداری،مشت خود را وا مڪن
درس دوم:
گر نداری دانش ترڪیب رنگ
بین گلها زشت یا زیبا مڪن
درس سوم:
پیرو خورشید یا آیینه باش
هرچه عریان دیده ای افشا مڪن
درس چهارم:
ای ڪه از لرزیدن دل آگهی
هیچڪس را هیچ جا رسوا مڪن
درس پنجم:
دل شود روشن ز شمع اعتراف
با ڪسی ار بد کرده ای حاشا مڪن
درس ششم:
زر بدست طفل دادن ابلهی است
اشڪ را نذر غم دنیا مڪن
درس هفتم:
خوب دیدن شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن پیدا مڪن..
۴.۵k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳