پارت 6
پارت 6
یک روز بعد... . آشپزخانه : آسیه در حال درست کردن قهوه. آیبیکه : آسیه کودوم فنجان قهوه مال دوروکه. آسیه : اونیکه سمت سوسنه. آیبیکه : سوسن نمک بریز . سوسن میخواست نمک بریزه. آسیه : آیبیکه چرا به سوسن میگی تو قهوه دوروک نمک بریزه ؟ سوسن نمک نریز. سوسن : میریزم. آسیه : یه کاری میکنین باهاتون قهر کنم. آیبیکه : لازم نیست قهر کنی. ما یه رسمی داریم که داماد شب خواستگاری باید قهوه ای که توش نمک هست باید بخوره. آسیه : فهمیدم. سوسن نمک بریز. سوسن نمک ریخت. بعد از چند دقیقه آسیه اومد. آسیه همین که اومد قهوه تارف کنه امل اومد. امل : آبجی یه اتفاقی افتاده. آسیه : چی. امل :.....
یک روز بعد... . آشپزخانه : آسیه در حال درست کردن قهوه. آیبیکه : آسیه کودوم فنجان قهوه مال دوروکه. آسیه : اونیکه سمت سوسنه. آیبیکه : سوسن نمک بریز . سوسن میخواست نمک بریزه. آسیه : آیبیکه چرا به سوسن میگی تو قهوه دوروک نمک بریزه ؟ سوسن نمک نریز. سوسن : میریزم. آسیه : یه کاری میکنین باهاتون قهر کنم. آیبیکه : لازم نیست قهر کنی. ما یه رسمی داریم که داماد شب خواستگاری باید قهوه ای که توش نمک هست باید بخوره. آسیه : فهمیدم. سوسن نمک بریز. سوسن نمک ریخت. بعد از چند دقیقه آسیه اومد. آسیه همین که اومد قهوه تارف کنه امل اومد. امل : آبجی یه اتفاقی افتاده. آسیه : چی. امل :.....
۳.۰k
۱۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.