که تموجین عروس خود را به وساطت نزد وی فرستاد و از در صلح
که تموجین عروس خود را به وساطت نزد وی فرستاد و از در صلح درآمد، اما متاسفانه در این هنگام یکی از بین خودمان از پشت بدو خنجر زد و با کشتن او، ایران از دست رفت.
۵. درست در زمانی که روسیه تزاری حاضر بود برای رهایی از دست شیرمرد ایران زمین (عباس میرزا) نیمی از ممالک خود را به ایران واگذار کند، صدراعظم غربزده ایران (میرزا ابوالحسن خان ایلچی) دست در دست سرگوزلی سفیر بریتانیا به کاخ گلستان رفت و نیمی از ایران را به روس واگذاشت.
۶. در آن هنگام که نابودی سپاهیان روس به یک یورش سواره نظام ایران بند بود، آصف الدوله فرمانده غربگرای سواره نظام، از پشت به ایران خنجر زد و از صدور فرمان حمله خودداری کرد و عباس میرزا و ایران را در برابر دشمن وانهاد و بدین سان ترکمنچای را بر عباس میرزا تحمیل کرد.
۷. امیرکبیر مترصد انقلاب صنعتی و علمی بود اما به سفارش بیگانه و به دستور نزدیکترین فرد به خود رگ حیاتش قطع شد.
۸. شیخ فضل الله نوری را پسرش با کمک یبرم خان ارمنی بر دار کرد و سران غربگرای مشروطه به دست همین یبرم خان، سردار ملی ستارخان و مبارزان تبریز را در باغ اتابک به خاک و خون کشیدند!
۹. نهضت جنگل را دشمن شکست نداد. سر میرزا کوچک خان را یکی از یاران نفوذی خودش بنام خالوقربان برید و برای رضا شاه برد.
۱۰. رئیسعلی را هم اجنبی ها شهید نکردند. رئیسعلی هم از پشت با تیر غلامحسین تنگکی که نفوذی انگلیس بود از پا در آمد.
۱۱. محمدتقیخان پسیان به کمک مردم همدان سپاه روس را در هم کوبید، روس و انگلیس او را نکشتند، بلکه رضاخان سر از بدن این مرد شجاع برداشت!
۱۲.بهشتی و رجائی و باهنر و مطهری و مفتح و هفده هزار شهدای ترور را هم دشمنان خارجی نکشتند بلکه کسانی کشتند که در همین مرز و بوم متولد شده بودند و ادعای مبارز و مجاهد بودن داشتند! کسانی که در جنگ صدام برعلیه ایران کنار دشمن بودند و شریک جرم دولت بعثی در شهادت ۲۳۰ هزار از بهترین مدافعان این مملکت بودند!
۱۳. تاریخ مبارزات ما با دشمنان این مرز و بوم گواه است که از پشت کمتر از روبه رو تیر نخوردیم. هر بار مبارزه جدی شد رهبران و قهرمانان ما به خودی ها (عناصر نفوذی که از پشت خنجر زدند، یا یاران سست عنصر که سر بزنگاه پشت رهبران و فرماندهان را خالی کردند) باختند!
تا آنجا که مولوی فرمود :
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت/ شیر خدا و رستم دستانم آرزوست.
آری تا ملتی خم نشود دشمن بر گرده او سوار نمیشود.
و اما امروز، در شرایطی که ایران و مردم ستمدیده آماج شدیدترین و خطرناکترین یورش بیگانگان هستند ما چه نقشی را ایفا میکنیم، نقش رستم یا شغاد؟
چقدر علیه خودمان میگوئیم و می نویسیم و چقدر علیه دشمنانمان؟
آیا ما همان میگوئیم و همان میکنیم که دشمنان
ادامه در کامنت
۵. درست در زمانی که روسیه تزاری حاضر بود برای رهایی از دست شیرمرد ایران زمین (عباس میرزا) نیمی از ممالک خود را به ایران واگذار کند، صدراعظم غربزده ایران (میرزا ابوالحسن خان ایلچی) دست در دست سرگوزلی سفیر بریتانیا به کاخ گلستان رفت و نیمی از ایران را به روس واگذاشت.
۶. در آن هنگام که نابودی سپاهیان روس به یک یورش سواره نظام ایران بند بود، آصف الدوله فرمانده غربگرای سواره نظام، از پشت به ایران خنجر زد و از صدور فرمان حمله خودداری کرد و عباس میرزا و ایران را در برابر دشمن وانهاد و بدین سان ترکمنچای را بر عباس میرزا تحمیل کرد.
۷. امیرکبیر مترصد انقلاب صنعتی و علمی بود اما به سفارش بیگانه و به دستور نزدیکترین فرد به خود رگ حیاتش قطع شد.
۸. شیخ فضل الله نوری را پسرش با کمک یبرم خان ارمنی بر دار کرد و سران غربگرای مشروطه به دست همین یبرم خان، سردار ملی ستارخان و مبارزان تبریز را در باغ اتابک به خاک و خون کشیدند!
۹. نهضت جنگل را دشمن شکست نداد. سر میرزا کوچک خان را یکی از یاران نفوذی خودش بنام خالوقربان برید و برای رضا شاه برد.
۱۰. رئیسعلی را هم اجنبی ها شهید نکردند. رئیسعلی هم از پشت با تیر غلامحسین تنگکی که نفوذی انگلیس بود از پا در آمد.
۱۱. محمدتقیخان پسیان به کمک مردم همدان سپاه روس را در هم کوبید، روس و انگلیس او را نکشتند، بلکه رضاخان سر از بدن این مرد شجاع برداشت!
۱۲.بهشتی و رجائی و باهنر و مطهری و مفتح و هفده هزار شهدای ترور را هم دشمنان خارجی نکشتند بلکه کسانی کشتند که در همین مرز و بوم متولد شده بودند و ادعای مبارز و مجاهد بودن داشتند! کسانی که در جنگ صدام برعلیه ایران کنار دشمن بودند و شریک جرم دولت بعثی در شهادت ۲۳۰ هزار از بهترین مدافعان این مملکت بودند!
۱۳. تاریخ مبارزات ما با دشمنان این مرز و بوم گواه است که از پشت کمتر از روبه رو تیر نخوردیم. هر بار مبارزه جدی شد رهبران و قهرمانان ما به خودی ها (عناصر نفوذی که از پشت خنجر زدند، یا یاران سست عنصر که سر بزنگاه پشت رهبران و فرماندهان را خالی کردند) باختند!
تا آنجا که مولوی فرمود :
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت/ شیر خدا و رستم دستانم آرزوست.
آری تا ملتی خم نشود دشمن بر گرده او سوار نمیشود.
و اما امروز، در شرایطی که ایران و مردم ستمدیده آماج شدیدترین و خطرناکترین یورش بیگانگان هستند ما چه نقشی را ایفا میکنیم، نقش رستم یا شغاد؟
چقدر علیه خودمان میگوئیم و می نویسیم و چقدر علیه دشمنانمان؟
آیا ما همان میگوئیم و همان میکنیم که دشمنان
ادامه در کامنت
۱.۷k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.