پروانگی

#پروانگی

چه کردی که تو معنایِ تمامِ زندگی گشتی؟
که تسکینِ خیالِ من در این آشفتگی گشتی!

منم دریا که چشمانت دلیلِ جزر و مدم هست
تو با چشمانِ خود مغلوبِ این دیوانگی گشتی

کنارم باش تا باور کنی احساس مردی را؛
که شمعی بودی و درگیر این پروانگی گشتی

پیِ پروازم و پرهایِ من بشکسته یِ توفان
چه کردی که تو عاری از غمِ آزادگی گشتی؟

تو آیا بوده ای در جمعِ یاران کنجِ یک عزلت؟
تو در جمعِ رفیقان مملو از بیگانگی گشتی؟!

دلیلش چیست؟شاید عشق، یا شاید که یک عادت؛
که خالی از غم دوری در این وابستگی گشتی

#حسین_حیدری"رهگذر"

۱۳۹۶/۸/۱۶

از مجموعه اشعار "مرتــــد"

https://telegram.me/Heidari_official2
دیدگاه ها (۱)

بی تو یه روزم زیادهمیشه قد کل هفتههمه ی روزا قشنگنحتی روزایی...

من به آغوش تو یک حس تعهد دارم...تو نهان دل بکنی ، بی تو عیان...

محو تماشاحاشا نکنم محو تماشای تو هستماز من بکنی یا نکنی پای ...

هی دل و ای دل نکن ای دلبر دیوانه امراه گریزت به کجا جز در می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط