طرحخوانشدهروزآخر

#طرح_خوانش_ده_روز_آخر
#فصل_نهم
#قسمت_هفتاد_و_نهم
___🍃🌸🍃🌸🍃___

وقتی کربلا این جمله را گفت نگرانی ام دوچندان شد، چون قبلاً با ابراهیم نحوه شناسایی بعضی از این گروه‌ها را دیده بودیم، همان هایی که در شناسایی قبلی بدون هماهنگی به سمت ما می‌آمدند و چیزی نمانده بود که بهشان شلیک کنیم. اصلاً جلو نرفته بودند و مسیر را هم بلد نبودند؛ این را مطمئن بودیم و خودشان دیروز به من و ابراهیم گفته بودند.
خدا خدا می کردیم که گروه شناسایی کربلا مانند آن گروهی که قبلاً دیده بودیم نباشند. در هر حال جلسه تمام شد و رفتیم بیرون. عصر شده بود و هوا هم ابری.
برای توجیه و هماهنگی دقیق‌تر قرار شد با عمار جلسه‌ای جداگانه داشته باشیم. در شروع جلسه عمار گفت: «بخواهیم یا نخواهیم محور شرقی برای عملیات انتخاب شده و از محور شمالی فقط عمده قوای ما میان.»؛ و به صحبت هایش اینطور ادامه داد که «امشب حیدر ابتدای ستون به همراه ۳۰ نفر از نیروها حرکت می کند، پشت سر او هم تراب با ۳۰ نفر و سپس مالک به همراه ۳۰ نفر دیگر می آیند. ابو محسن هم به همراه کربلا از محور البرنه_الیعس و داخل کانالی که دیشب شناسایی کرده بودیم، به عنوان نیروهای احتیاط وارد عمل می‌شوند و عمده قوا را می‌آورند.»
برایم خیلی عجیب و تاسف بار بود. به نظرم اصلا درست نبود و من گفتم: «وقتی ما محور البرنه_العیس رو شناسایی کردیم باید از این قسمت حرکت کنیم و کربلا هم که به کارشان از محور شرقی مطمئنه از همان محور وارد بشه؛ چرا جابجا شدیم؟»
عمار سرش را به نشانه تاسف تکان داد و گفت:«میدونم، ولی دستور دادند و ما هم باید اجرا کنیم.»

🔻ادامه دارد ‌...

─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
#عارفان_مجاهد
#شهید_عشریه #شهید_طهماسبی
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🔗 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir

✅ نشرش با شما
دیدگاه ها (۰)

"مسئله عشق نیست درخور شرح و بیانبه که به یک سو نهم، لفظ و عب...

📣 اطلاع رسانیبرگزاری محفل #هفتمین_سالگرد_شهادت «شهید مدافع ح...

'♥️𖥸 ჻- مھدۍ‌جانهرچہ‌کردم‌بنویسـم‌زتومدح‌وسخنـےیابگـویم‌‌زمق...

بدانید که من و امثال من می رویم تا چادر از سر شما نیافتد. یق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط