نمِ باران نشسته روی شعرم... دفترم یعنی!
نمِ باران نشسته روی شعرم... دفترم یعنی!
نمی بینم تو را ابری ست در چشم تَرم یعنی
سرم داغ است و تبدار است و من انگار خورشیدم
فقط یکریز می گردد جهان دورِ سرم یعنی
تو را از من جدا کردند و پشت میله ها ماندم
تمام هستی ام نابود شد، بال و پرم یعنی
نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم
اذان گفتند و من کاری نکردم... کافرم یعنی؟!
اگر ده سال بر می گشتم از امروز می دیدی
که من هم شور دارم عاشقی را از بَرَم یعنی
تنِ تو موطِن من بوده پس در سینه پنهان کن
پس از من آنچه می ماند به جا؛ خاکسترم یعنی
نشستم چای خوردم، شعر گفتم، شاملو خواندم
اگر منظورت اینها بود، خوبم... بهترم یعنی!
#مهدی_فرجی
نمی بینم تو را ابری ست در چشم تَرم یعنی
سرم داغ است و تبدار است و من انگار خورشیدم
فقط یکریز می گردد جهان دورِ سرم یعنی
تو را از من جدا کردند و پشت میله ها ماندم
تمام هستی ام نابود شد، بال و پرم یعنی
نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم
اذان گفتند و من کاری نکردم... کافرم یعنی؟!
اگر ده سال بر می گشتم از امروز می دیدی
که من هم شور دارم عاشقی را از بَرَم یعنی
تنِ تو موطِن من بوده پس در سینه پنهان کن
پس از من آنچه می ماند به جا؛ خاکسترم یعنی
نشستم چای خوردم، شعر گفتم، شاملو خواندم
اگر منظورت اینها بود، خوبم... بهترم یعنی!
#مهدی_فرجی
۱.۲k
۲۹ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.