عشق موقت:) پارت 61
عشق موقت:) پارت 61
رفتم پیش بچه ها تا وقتی که گوشیه دیان زنگ خورد، داشتیم بازی میکردیمااااا
/الو؟
/عه تویی گشاد؟
/از کی تاحالا انقدر حرف گوش کن شدی؟
/به من چهههه؟ به خودش بگو خبببب
/ای بابااااا
/باشه بابا غر نزن، الان میام
*قطع کرد*
+کی بود؟
/گشاد خان
+خب کیییی؟
٪بابا یونگی رو میگه
+اها....خب چرا به خودم زنگ نزد؟
/چمیدونم...شماها دعوا میکنید بعد ما باید تاوان بدیم
+معذرت *خنده*
/نخند ناموصا
اینو گفت و پاشد رفت بالا.
داشت رفتنشو نگا میکرد که کای از رو مبل با پاش صداش کرد *زد به شونش*
+چته؟
&این الان باهات قهره؟
+اره
✓خب خیلی یگ اخلاقه که!
&راست میگه، نرینه به حسمون؟
✓مثل اون نـ...
+حرف اونو وسط نیااااااااار
&باشه بابا چته؟
+این مثل اون مرتیکه نیست
✓شاید بود
+نخیر....من میگیرم و اون موقع میفهمید با من چطوریه
&باشه فقط نیایی پیش ما عر بزنی!
✓مثل اون دفعه...وای یادته کای؟
&مگه میشه یادم بره عشقم *خنده*
+تلخ ترین خاطرمه و بعد شماها میخندید باهاش؟
&✓ببخشید
+گاوا
یکم نشستم که دیان زنگ زد
+بلـ...
/اینا چیهههههه؟ چطور تشخیص میدیییییی؟
+خب نوشته احمق کور
/ننوشته ها
+چشماتو باز کن
/نیستتتت
+وایسا میام الان
قطع کرد. بلند شد رفت بالا و وارد اتاق شد
+چتهههه؟
/اسمش کوووو؟
+کور بدبخت...تو داری جلوش دنبال اسم میگردی؟
/خب چیکار کنم؟
+هعی خِدا.....بچرخونش بچه *اولش اروم*
/عه اره
/خب بیا خودت بهش بده...من رفتم
+عه، احمق وایسا وایسـ...
دیان رفت بیرون و در هم بست. جیمین هم چاره ای نداشت پس مجبور بود خودش قرصاشو بده
+مگه قرار نبود به من زنگ بزنی پیشی؟
-دستم خورد به دیان زنگ زد
+خب چرا نگفتی به من بگه بیام؟
-یادم رفت
+با این حافظت چطور رئیس یه مافیا شدی اخه؟
-به حافظه ربط نداره...اول اخر به خودم میرسید، چه دیر چه زود
+به هر حال.....حالا دهنت رو باز کن
-نمیخوام مگه بچم؟
+قرصه نه دارو که!
-چه ربطی داره؟ بزار رو میز خودم بر میدارم
+خیله خب باشه *ناراحت*
قرصا رو گذاشتم رو میز و داروشو باز کردم. یه قاشق ریختم و گرفتم جلو دهنش
+این دیگه شربته نمیتونم بر گردونم یا بزارم رو میز، دهنتو باز کن
-نمیخوام.....بد مزس *لبشو همونطوری که همیشه میکنه کرد* (اینطور😐)
+یاااا...مگه بچه ای؟
-نمیخوام
+دستم افتادددددد
-خب ببرش
+ادم باشششش، بخور
-نمیخوام
+«دیگه داشت طاقتم تموم میشد که یاد حرف کوک افتادم،فکر کنم....بکنم...انجام بدم؟....مگه با این لجبازیاش چاره ی دیگه ای هم دارم؟»
-اگه کاری ندا....
دستمو گذاشتم رو رونش و میکشیدم
+چی؟ برم؟
همونطوری دستش رو رونش بود و نگاش میکرد
-اره...برو بیرو...
دستش رو تقریبا برده بود کنار عضوش و سعی میکرد با لمسای سطحیش تحریکش کنه
یاه یاه یاه یاه😈😂
ادامشو بنویسم؟
رفتم پیش بچه ها تا وقتی که گوشیه دیان زنگ خورد، داشتیم بازی میکردیمااااا
/الو؟
/عه تویی گشاد؟
/از کی تاحالا انقدر حرف گوش کن شدی؟
/به من چهههه؟ به خودش بگو خبببب
/ای بابااااا
/باشه بابا غر نزن، الان میام
*قطع کرد*
+کی بود؟
/گشاد خان
+خب کیییی؟
٪بابا یونگی رو میگه
+اها....خب چرا به خودم زنگ نزد؟
/چمیدونم...شماها دعوا میکنید بعد ما باید تاوان بدیم
+معذرت *خنده*
/نخند ناموصا
اینو گفت و پاشد رفت بالا.
داشت رفتنشو نگا میکرد که کای از رو مبل با پاش صداش کرد *زد به شونش*
+چته؟
&این الان باهات قهره؟
+اره
✓خب خیلی یگ اخلاقه که!
&راست میگه، نرینه به حسمون؟
✓مثل اون نـ...
+حرف اونو وسط نیااااااااار
&باشه بابا چته؟
+این مثل اون مرتیکه نیست
✓شاید بود
+نخیر....من میگیرم و اون موقع میفهمید با من چطوریه
&باشه فقط نیایی پیش ما عر بزنی!
✓مثل اون دفعه...وای یادته کای؟
&مگه میشه یادم بره عشقم *خنده*
+تلخ ترین خاطرمه و بعد شماها میخندید باهاش؟
&✓ببخشید
+گاوا
یکم نشستم که دیان زنگ زد
+بلـ...
/اینا چیهههههه؟ چطور تشخیص میدیییییی؟
+خب نوشته احمق کور
/ننوشته ها
+چشماتو باز کن
/نیستتتت
+وایسا میام الان
قطع کرد. بلند شد رفت بالا و وارد اتاق شد
+چتهههه؟
/اسمش کوووو؟
+کور بدبخت...تو داری جلوش دنبال اسم میگردی؟
/خب چیکار کنم؟
+هعی خِدا.....بچرخونش بچه *اولش اروم*
/عه اره
/خب بیا خودت بهش بده...من رفتم
+عه، احمق وایسا وایسـ...
دیان رفت بیرون و در هم بست. جیمین هم چاره ای نداشت پس مجبور بود خودش قرصاشو بده
+مگه قرار نبود به من زنگ بزنی پیشی؟
-دستم خورد به دیان زنگ زد
+خب چرا نگفتی به من بگه بیام؟
-یادم رفت
+با این حافظت چطور رئیس یه مافیا شدی اخه؟
-به حافظه ربط نداره...اول اخر به خودم میرسید، چه دیر چه زود
+به هر حال.....حالا دهنت رو باز کن
-نمیخوام مگه بچم؟
+قرصه نه دارو که!
-چه ربطی داره؟ بزار رو میز خودم بر میدارم
+خیله خب باشه *ناراحت*
قرصا رو گذاشتم رو میز و داروشو باز کردم. یه قاشق ریختم و گرفتم جلو دهنش
+این دیگه شربته نمیتونم بر گردونم یا بزارم رو میز، دهنتو باز کن
-نمیخوام.....بد مزس *لبشو همونطوری که همیشه میکنه کرد* (اینطور😐)
+یاااا...مگه بچه ای؟
-نمیخوام
+دستم افتادددددد
-خب ببرش
+ادم باشششش، بخور
-نمیخوام
+«دیگه داشت طاقتم تموم میشد که یاد حرف کوک افتادم،فکر کنم....بکنم...انجام بدم؟....مگه با این لجبازیاش چاره ی دیگه ای هم دارم؟»
-اگه کاری ندا....
دستمو گذاشتم رو رونش و میکشیدم
+چی؟ برم؟
همونطوری دستش رو رونش بود و نگاش میکرد
-اره...برو بیرو...
دستش رو تقریبا برده بود کنار عضوش و سعی میکرد با لمسای سطحیش تحریکش کنه
یاه یاه یاه یاه😈😂
ادامشو بنویسم؟
۲۰.۸k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.