(ویو ا.ت)
(ویو ا.ت)
سریع دوییدم تو کلاس و نشستم سر جام بعد از حدود یک ربع تهیونگ اومد تو کلاس حالش بهتر شده بود اما معلوم بود که هنوز حالش بده
(چند ساعت بعد)
کلاس تموم شد سعی کردم هرچی سریع تر وسایلم رو جمع کنم تا تو کلاس با تهیونگ تنها نشم اما متاسفانه سرعتم از لاکپشتم کمتره خدایاااا هیچکی تو کلاس نبود تهیونگ خیلی بد نگاهم میکرد خواستم از کلاس برم بیرون که تهیونگ گفت
ته:کجا؟
ا.ت:چیزه...
ته:چیه؟
ا.ت:عاممم خب...عج...عجله دارم
ته:اونوقت برای چی عجله داری(بم)
ا.ت:میخوام بر...برای خواستگاری آماده شم دیگه(لبخند ضایع)
ته:پس خیلی دوست داری زودتر شب عروسی برسه نه؟(خنده ی خیلی جذاببببب و خمار)
ا.ت:م...من دیگه برم
ته:وایسا(بم)
پاهام قفل شدن اومد سمتم و براید استایل بغلم کرد ترسیدم و سریع دستم رو پشت گردنش انداختم
با پا درو باز کرد و رفت بیرون رفت تو حیاط و به سمت ماشین رفت فکر کردم الان منو میزاره رو صندلی شاگرد اما نشست پشت فرمون و من هنوز تو بغلش بودم منو رو پاش نشوند و موهام رو با انگشتش تاب داد و به لبام نگاه کرد و...
بچه ها فردا ی پارت دیگه میزارم چون هفته ی قبل نزاشتم☁️✨
سریع دوییدم تو کلاس و نشستم سر جام بعد از حدود یک ربع تهیونگ اومد تو کلاس حالش بهتر شده بود اما معلوم بود که هنوز حالش بده
(چند ساعت بعد)
کلاس تموم شد سعی کردم هرچی سریع تر وسایلم رو جمع کنم تا تو کلاس با تهیونگ تنها نشم اما متاسفانه سرعتم از لاکپشتم کمتره خدایاااا هیچکی تو کلاس نبود تهیونگ خیلی بد نگاهم میکرد خواستم از کلاس برم بیرون که تهیونگ گفت
ته:کجا؟
ا.ت:چیزه...
ته:چیه؟
ا.ت:عاممم خب...عج...عجله دارم
ته:اونوقت برای چی عجله داری(بم)
ا.ت:میخوام بر...برای خواستگاری آماده شم دیگه(لبخند ضایع)
ته:پس خیلی دوست داری زودتر شب عروسی برسه نه؟(خنده ی خیلی جذاببببب و خمار)
ا.ت:م...من دیگه برم
ته:وایسا(بم)
پاهام قفل شدن اومد سمتم و براید استایل بغلم کرد ترسیدم و سریع دستم رو پشت گردنش انداختم
با پا درو باز کرد و رفت بیرون رفت تو حیاط و به سمت ماشین رفت فکر کردم الان منو میزاره رو صندلی شاگرد اما نشست پشت فرمون و من هنوز تو بغلش بودم منو رو پاش نشوند و موهام رو با انگشتش تاب داد و به لبام نگاه کرد و...
بچه ها فردا ی پارت دیگه میزارم چون هفته ی قبل نزاشتم☁️✨
۱۲.۶k
۰۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.