سناریو :: روانیه عاشق :: پارت :: 4

VIO :: CHUYA

گوشیم زنگ خورد جواب دادم میری-سان بهم به ماموریت دیگه داد باید میرفتم و ‌چند تا مدرک رو به یه مافیای دیگه تحویل میدادم. رفتم سمت ماشینم و درش رو باز کردم باید زود تر یه موتور بگیرم. رفتم سمت محل قرار منتظر بودم مدارک هم توی دستم بود...
همینطوری منتظر بودم که یه صدایی اومد : شب تیره چی کم داره ؟
چویا : ماه روشن.
این رمزی بود که وقتی هم رو پیدا میکردیم میگفتیم (گوگل گفت نخندید) مدارک رو بهش تحویل دادم ازم تشکر کرد و بدون هیچ صحبت اضافه ای رفتیم. به موری-سان زنگ زدم و گفتم که کارم رو تموم کردم اونم گفت که بقیه روز رو کاری ندارم و میتونم استراحت کنم ، ولی برای فراموش کردن اتفاق داخل کافه باید یه کاری میکردم تا از ذهنم خارج بشه. رفتم سمت خونم در رو باز کردم و دازای نبود ولی شاید دوباره مثل دیشب... بیخیال شدم و رفتم لباسم رو عوض کردم با خودم گفتم که شاید بهتر باشه امروز زود تر بخوابم... ساعت [ ۴۹ : ۲۱ ] بود. رفتم تو اتاقم و میخواستم بخوابم ، ولی رفتم و در رو قفل کردم و برای اطمینان یه مبل گذاشتم جلوی در و با خیال اینکه دازای نمیتونه بیاد خوابیدم...........

ساعت ۴ صبح ::

چشمام رو باز کردم... ها ؟!
من بازم تو بغل دازایم ؟! چطور اومد داخل ؟! شاید از پنجره ها یا مبل رو کنار زده باشه ولی... میخواستم سعی کنم دوباره بخوابم ولی اون بیدار شد...
دازای : پرن//سسم بیداری ؟
میخواستم فحش بارونش کنم که محکم ل//باش رو کوبوند رو ل//بام سرخ که نه گوجه شدم همش سعی میکردم ازش جدا بشم ولی انقدر محکم منو گرفته بود که نمیتونستم تلاش میکرد که زبو//نش رو توی دهنم جا کنه ولی من نمیذاشتم....
داشتم از هوش میرفتم چندین بار به سی//نه اش مشت زدم ولی ولم نکرد اخرش زبو//نش رو وارد ده//نم کرد و من از هوش رفتم...

VIO :: DAZAI

اون هویجک از هوش رفت ولی من میخواستم بیشتر برم... بخاطر اوداساکو از مافیا رفتم ولی نباید این هویج کیوت رو ول میکردم... بغ//لش کردم و به صورتش نگاه کردم... به لبایی که الان بخاطر من کب//ود کب//ود شده بود رفتم جلو یه گ//از خیلی محکم از لب//اش گرفتم جوری که خون اومد ، خونش رو لیس زدم و بعد کردنش رو ک//بود کردم. این هویج فکر کرده میتونه از دست من در بره ؟ من این هویجو ماله خودم میکنم کسی هم نمیتونه جلوم رو بگیره چشام کم کم سنگین شد و خوابیدم.........

MORNING ::

بیدار شدم اون هویج هنوز خواب بود اروم روی گونش و ل//بش رو بوسیدم و بلند شدم از خونه زدم بیرون چون اگر اونجا میموندم وقتی بیدار میشد منو میزد... رفتم خونه خودم ۲ ساعت دیگه وقت داشتم... حموم کردم... صبحونه خوردم ، و لباسام رو پوشیدم و رفتم اژانس الان ساعت ۷ بود اون هویجک تا الان باید بیدار شده باشه.

VIO :: CHUYA ::

بیدار شدم دازای دیگه نبود رفتتم سمت دستشویی دست و صورتم رو شستم و وقتی سرم رو اوردم بالا و به صورت خودم تو اینه نگاه کردم میخواستم جیغ بزنم... گر//دنم و ل//بام کاملا کبود بود و جای گاز روی ل//ب پایینیم خودنمایی میکرد... میتونستم یه کاری باهاش کنم ، سریع لباسام رو پوشیدم صبحونه خوردم و یه ماسک برداشتم زدم رفتم مافیا...
دیروز موری-سان با یدونه جای گ//از به گر//دنم اونطوری شد الان با این کب//ودی ها چیکار میکنه ؟
رفتم تو دفتر موری-سان منو دید نگاهش رو تیز کرد : چرا ماسک زدی ؟
چویا : مریض شدم.
موری : درش بیار ببینم !
چویا : واگیر داره.
موری : اشکال نداره ، درش بیار !
چویا : خ.. خب من...
موری-سان انگار میدونست یه اتفاقی افتاده جاقو جراحی رو جوری پرت کرد که بند ماسک رو برید و ماسک افتاد سریع جلوش رو گرفتم ولی موری-سان دید...
چویا : خب... چیزه... من.. د..دیشب
موری : بازم دازای اینکار رو باهات کرده ؟
سرم رو انداختم پایین اوم سمتم و گفت : امشب تو اتاقت داخل مافیا نمیمونی ؟
چویا : اونجا هم میاد...
موری : میخوای امشب تو اتاق اکوتاگاوا بمونی ؟
باشه ای گفتم چون که دازای امشبم میومد مطمئن بودم همینطوری هم دلتنگش بودم....
رفتم تا ماموریاتا رو انجام بدم حالم خوب نبود شاید بخاطر دیشب بوده باشه... سعی کردم محل ندم رفتم سمت یه هتل...
ماموریت این بود که باید یه یارویی که امشب توی هتل میمونه رو بکشیم طرف از خیانتکاراییه که به مافیا خیانت کرده و الان باید بمیره...
رفتم تو هتل لباس کارکنا رو پوشیدم تا راحت تر نفوذ کنم رفتم تو اتاق طرف داخل اتاق بود...
؟؟ : هوی من نگفتم تمیز ک...
یه تیر که از قبل همراهم بود رو زدم تو سرش و چند نفر که همراهم بودن جنازش رو گم و گور کردن.......


پایان این پارت...
شرط پارت بعد : ۱۰ لایک
دیدگاه ها (۱۱)

چطوره

حمایتا کم ترم شده....من همین الانشم دارم خودم رو میکشم تا شم...

قیافه رینا هایتانی...با موها و چشمای بنفش

خب ادامه پارت بدم 😅

SENARIO :: The Hunters Lave for the Devil :: PART :: 12

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط