در نگاهم غَمت خلاصه شده
در نگاهم غَمت خلاصه شده
گهگُداری هم اشک می ریزد ..
رفته بودی و عاشقـت بعدش
مشتِ خود را به شیشه ها میزد ...
.
.
بغض های شکسته بعد از این
تا ابد تووی شعـر آزادند
بعد تو لحنِ خنـده ها حتی
جای خود را به گریه ها دادند ...
.
.
حال و روزم نگفته بارانیست
بهمنـم را به تیـر میبندم ...
مینشینم کنار شومینه
تا همیشه به عشق میخندم ...
.
.
فصلِ خوبِ بهـار میمیرد
تا زمستان همیشگی باشد
کاش میشد بماند و عشقش
حسِ محبوبِ زندگـی باشد ...
.
.
اتفـاقِ پر از غمـی بود و
تووی دامانِ روزگـار افتاد
سر به جای دو شانه ی گرمش
در طنابِ سیـاهِ دار افتاد ...
.
.
اوجِ عشقت اگر رهـا بشوی
مینشینی به عشق میخندی
در صدای پر از غـمِ باران
بهمنت را به تیـر میبندی ...
.
. #مریم_قهرمانلو
.
.
گهگُداری هم اشک می ریزد ..
رفته بودی و عاشقـت بعدش
مشتِ خود را به شیشه ها میزد ...
.
.
بغض های شکسته بعد از این
تا ابد تووی شعـر آزادند
بعد تو لحنِ خنـده ها حتی
جای خود را به گریه ها دادند ...
.
.
حال و روزم نگفته بارانیست
بهمنـم را به تیـر میبندم ...
مینشینم کنار شومینه
تا همیشه به عشق میخندم ...
.
.
فصلِ خوبِ بهـار میمیرد
تا زمستان همیشگی باشد
کاش میشد بماند و عشقش
حسِ محبوبِ زندگـی باشد ...
.
.
اتفـاقِ پر از غمـی بود و
تووی دامانِ روزگـار افتاد
سر به جای دو شانه ی گرمش
در طنابِ سیـاهِ دار افتاد ...
.
.
اوجِ عشقت اگر رهـا بشوی
مینشینی به عشق میخندی
در صدای پر از غـمِ باران
بهمنت را به تیـر میبندی ...
.
. #مریم_قهرمانلو
.
.
۵۹۵
۰۹ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.