»روایتی دیگر» پارت ۱
....در مترو با صدای قیژقیژ آرامی باز شد هایجین زیر چشمی به شخصی که وارد میشد نگاهی انداخت زیر لب گفت :..اون.. نه اینکه انتظارش را نداشت برعکس ، منتظر بود تا بیاید طبق معمول مرد مستقیم آمد و کنارش نشست دست در جیبش کرد و کارتی دراور
و بدون کلمه ای حرف روبه هایجین گرفت هایجین پوزخندی زد و کارت را از دست مرد کشید همان لحظه دوباره صدای قیژ قیژ بلند شد ،، هایجین ایستاد و در حالی که کارت را در دست داشت از مترو خارج شد،
.و چان یول با قدم های آرامتری به دنبالش رفت ..... (چند دقیقه بعد داخل پیاده رو). هایجین ایستاد
باصدایی که فقط نفر پشت سرش میشنید گفت :فکر کردی نمیفهم
هر روز دنبالم میکنیی.
خب تا اینجا نظرتون چیه خوبه
پارت بعد بزارم؟؟
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.