گل چو خندید محال است دگر غنچه شود

گل چو خندید محال است دگر غنچه شود
سر چو آشفته شد از عشق به سامان نشود
#صائب_تبریزی #بخون
دیدگاه ها (۱)

چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد استچو بر صحیفه‌ی هستی رقم ...

نه بوی گل، نه رنگ لاله از جا میبرد ما رابه گلشن لذت ترک تماش...

قانعم! بیشتر از این چه بخواهم از تو؟گاه گاهی که کنارت بنشینم...

تو آفریده شدی از شراب و ما اما... چه جوش‌ها که زدیم و هنوز ا...

میلاد حضرت زهرا

می خورد گرد عبث محمل لیلی در دشتنیست جز عشق تمنای دگر مجنون ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط