ادیسون به خانه بازگشت و یادداشتی به مادرش داد گفت

ادیسون به خانه بازگشت و یادداشتی به مادرش داد، گفت:
این را معلم داد و گفت فقط مادرت بخواند،…
مادر در حالی که اشک در چشم داشت برای کودکش خواند:
فرزند شما یک نابغه است و این مدرسه برای او کوچک است؛ آموزش او را خود بر عهده بگیرید !

سالها گذشت، مادرش درگذشت.
روزی ادیسون -که اکنون بزرگترین مخترع قرن بود- در گنجه خانه، خاطراتش را مرور میکرد که برگه ای در میان شکاف دیوار او را کنجکاو کرد! آن را درآورده و خواند، نوشته بود:
کودک شما کودن است؛ از فردا او را به مدرسه راه نمیدهیم !

ادیسون ساعت ها گریست و در خاطراتش نوشت:
توماس ادیسون کودک کودنی بود که توسط یک مادر قهرمان نابغه شد.

قدر والدینمان را بدانیم...🙏 🌸
دیدگاه ها (۱)

السلام علیک یا اباصالح المهدی ( عج) ادرکنی🍃 🌸 🍃 جمعه زیباست ...

روایتی تازه از فتنه ... 😳 😱 💢 سال۸۸دهمین دوره ریاست جمهورینا...

عاشق نباشی حس باران را نمی فهمی فرق قفس با یک خیابان را نمی ...

💢 به همون اندازه که شما از تعریف‌های شوهرتون اعم از اینکه "چ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط