بچه که بودم مادرم میگفت
بچه که بودم مادرم میگفت
توی انار یه دونش بهشتیه!
هیچکی نمیدونه کدومه..
منم از شوق بدست آوردنش همش
از این میترسیدم
که نکنه یه دونش از دستم بیفته
و نکنه همون یه دونه بهشتیه باشه..
انقدر از ترس میلرزیدم
که بالاخره از دستم میریخت..
تو مثل دونهی اناری!
از اولشم میدونستم..
انقدر از ترس افتادنت میلرزم
که از دستم میفتی..
توی انار یه دونش بهشتیه!
هیچکی نمیدونه کدومه..
منم از شوق بدست آوردنش همش
از این میترسیدم
که نکنه یه دونش از دستم بیفته
و نکنه همون یه دونه بهشتیه باشه..
انقدر از ترس میلرزیدم
که بالاخره از دستم میریخت..
تو مثل دونهی اناری!
از اولشم میدونستم..
انقدر از ترس افتادنت میلرزم
که از دستم میفتی..
- ۱.۹k
- ۲۳ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط